بهزاد حسین عباسی مدرس هوش مصنوعی

تدریس سخنران استاد مدرس کلاس دوره حضوری آنلاین هوش مصنوعی

بهزاد حسین عباسی مدرس هوش مصنوعی

تدریس سخنران استاد مدرس کلاس دوره حضوری آنلاین هوش مصنوعی

بهزاد حسین عباسی مدرس هوش مصنوعی

تدریس سخنران استاد مدرس کلاس دوره حضوری آنلاین هوش مصنوعی

۲۹
ارديبهشت

چه افرادی به بازاریابی روی می آورند؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

بازاریابی به جذب افرادی گرایش دارد که چالش را دوست دارند، می خواهند با سایر مردم معامله کنند، مبارزات رقابتی می خواهند و به نوآوری و خلاقیت علاقه دارند.


بازاریابی به جلب افراد توانایی ادامه می دهد که با علاقه مندان به حسابداری و امور مالی تفاوت دارند،زیرا گروه آنان به جای اعداد و ارقام، به ارتباط با مردم گرایش نشان می دهند و انجام عمل را به دادن گزارش ترجیح می دهند.فکر می کنم ارزش توانایی افراد در بازاریابی بالاتر رفته است. بسیاری از افراد با MBA به تحقیقات بازاریابی روی می آورند که باید به آنها تصویری گسترده تر در مورد تصمیم گیری شغلی و نه تنها بازاریابی داد.


ولی معایبی نیز در آموزش و تربیت بازاریاب ها در نحوه بخشیدن اعتماد به نفس به آنها وجود دارد.توجه داشته باشید که اغلب شرکتها بازاریاب حرفه ای در سطح بالا در اختیار ندارند.یکی از معایب مهم این است که بازاریابها به اندازه کافی در مورد تحلیل و زبان مالی،علیرغم اینکه بسیاری از آنها MBAهای خود را گرفته اند، دچار حالت انفعالی می شوند. بازاریاب ها هرگز مورد احترام قرار نمی گیرند، مگر اینکه در زبان مالی تبحر داشته باشند.


دومین نقص،محدودیت دانش بازاریابها درباره فنآوری است.بازاریابی مورد حمایت فنآوری،آینده ای روشن دارد.موفقیت بازاریابی وابسته به پیچیدگی نرم افزاری،کارتهای هوشمند،بازاریابی پایگاه داده ها،اتوماسیون بازاریابی، بازاریابی اینترنتی، بازاریابی پست الکترونیکی، الگوسازی بازار، تحلیلهای پیشگویانه، تحرکات بازاریابی و سایر ابزارهای فنی است.

  • بهزاد حسین عباسی
۲۹
ارديبهشت

 

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

  تفاوت میان بازار رقابتی و بازار ابر رقابتی چیست؟


بسیاری از بازارها از رقابتی تبدیل به ابر رقابتی شده اند. در بازار رقابتی، شرکت همیشه می تواند وضعیت بازار و میزان رقابت را پایدار نگه دارد. در بازار ابر رقابتی، به ندرت میزان رقابت پایدار می ماند. تغییر سریع فنآوری و همچنین جهانی سازی می تواند در یک شب، مزایای رقابتی را تخریب کند. تنها امید،بهینه سازی مداوم است که عده ای آن را موفقیت مداوم نامیده اند. زمانی که جک ولش در جنرال الکتریک، مدیر عامل بود، به کارکنانش گفت:"یا تغییر کنید، یا بمیرید!"شاید تنها امتیازی که یک شرکت می تواند به دست بیاورد، قدرت تغییر کردن با سرعتی بیشتر از رقبا باشد.


البته شرکتها باید سایر رقبایشان را که در فرآیندهای معینی پیشرفت کرده اند، در مورد گسترش تولید، حفظ مشتری، و انجام سفارش، به دقت زیرنظر داشته باشند. در عین حال، این معیار به دو شکل ظاهر می شود: انفعالی که در آن شرکت، همه تجربیات رقبا را نسخه برداری و تقلید می کند و خلاق که در آن شرکت، علاوه بر نسخه برداری از تجربیات رقبا، آنها را بهینه سازی می کند. معیار فعال، بهترین را بهتر می کند. نه اینکه بهترین را انتخاب کند. بنابراین نیازی به حذف تفکیک نیست.

  • بهزاد حسین عباسی
۲۹
ارديبهشت

 

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

بازاریابی چند سطحی چیست؟

 بازاریابی چند سطحی که بازاریابی شبکه ای نیز نامیده می شود، روش هایی را توصیف می کند که شرکت ها در چهار چوب آن، قرارداد هایی را با افراد منعقد می کند و کالاهایی را با مراجعه به هر خانه، می فروشند. این روش را بازاریابی چند سطحی می نامند، زیرا افراد طرف قرار داد می توانند از افراد دیگر نیز دعوت کنند و با فروش بیشتر، سود زیادتری حاصل شود.طلا فروشان، فروشندگان لوازم خانگی و فروشندگان مواد دارویی می توانند با بازاریابی چند سطحی، فرصتی برای ایجاد کار موقت برای میلیونها نفر ایجاد کنند تا آنها با برقراری ارتباط با دوستان، آشنایان، خویشاوندان و همکاران، کالاهایی را به فروش برسانند. شرکت های جنبه سطحی، می توانند افراد را با وعده ثروتمند شدن و کسب درآمد زیاد، به کار بگمارند و البته در مواردی نیز این وعده ها عملی می شوند.

  • بهزاد حسین عباسی
۲۹
ارديبهشت

 

چگونه بازاریابی از آغاز تاکنون تغییر کرده است؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

بازاریابی به عنوان موضوعی آغاز شد که جدا از اقتصاد است. بازاریاب های نخستین، تلاش های خود را بر یافتن شبکه های توزیع متمرکز می کردند. اغلب اقتصاددانان منحنیهای عرضه و تقاضایی را نشان می دادند که قیمت بازار را تعیین می کردند بدون اینکه توجهی به سطوح مختلف توزیع داشته باشند. بازاریابی اولیه، تشریحی و بنیادین بود. بازاریابی اولیه علاوه بر شبکه ها، بر تبلیغات و فروش شخصی تمرکز داشت. بسیاری از افراد بازاریابی را به عنوان واژه ای جدیدتر و زیباتر برای فروش می دانستند. سالهای زیادی طول کشید تا بازاریابی از شر این طرز تلقی رهایی یافت.مراحل اصلی پیشرفت بازاریابی از این قرار است.


*چهار P، گامی به جلو به حساب می آید، زیرا این مفهوم، تعیین کننده محصول، قیمت، مکان و تبلیغ به عنوان تصمیمات سازنده در آمادگی برای معرفی بازار است. مدتی بعد بازاریابها متوجه می شوند که به منظور فعال کردن چهار P، لازم است مشتریان خود را بهتر بشناسند، بنابراین به موضوع چهارP، روی آوردند: ارزش مشتری، هزینه های مشتری، آسایش مشتری و ارتباط مشتری.


*پس از آن بازاریابها نظریه ای را بر این اساس ارائه دادند که چهار P باید پیش از تفکر راهبردی STP، یعنی بخش بندی ،هدف گذاری و موقعیت یابی بیاید.


*آنگاه بازاریابها متوجه شدند که یک شرکت می تواند روی چهار سطح از هدف گذاریها عمل کند: بازار انبوه، بخشی از بازار، گوشه ای از بازار یا حتی یک مشتری.


*پس از آن بازاریابی به مهارت در مدیریت سطوح، زمان بندی و ترکیب تقاضاها، تعمیم یافت.


*بازاریابی بسیار گسترده تر از آن شد که تنها در تولیدات و خدمات معافیت داشته باشد و انگاره ها، دلایل، مکانها، افراد، سازمانها و سایر موارد را نیز در بر گرفت.


منبع: سایت آموزش بازاریابی

  • بهزاد حسین عباسی
۲۹
ارديبهشت

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

بازاریابی چیست؟

سایت آموزش بازاریابی

بازاریابی چیست؟ فیلیپ کاتلر که در ادبیات مدیریت، به‌عنوان پدر مدیریت نوین بازاریابی معروف است، تعریف زیر را از بازاریابی ارایه نموده است: بازاریابی یک فرآیند اجتماعی و مدیریتی است که به‌وسیله آن، افراد و گروه‌ها، نیازها و خواسته‌های خود را از طریق تولید، عرضه و مبادله کالاهای مفید و باارزش با دیگران، تامین می‌کنند.


در تعریف بالا، مقصود از نیاز، دسترسی نداشتن به یک رضامندی اساسی است، مثلا مردم به خانه، غذا، بهداشت و تفریح نیاز دارند. در مقابل، منظور از خواسته، علاقه و میل به برخی از کالاهای خاص است. مثلا ساندویچ همبرگر یا چلوکباب کالاهایی هستند که ممکن است برای رفع نیاز به غذا مطلوب باشند.


کارکرد بازاریابی: بازاریابی امیال و نیازهای ارضا نشده را شناسایی می‌کند. این مفهوم به نقل از پارک بازاریابی ایران می‌باشد. همچنین ضمن تعریف و تخمین اندازه یک بازار تعریف شده، میزان سودآوری آن را نیز اندازه‌گیری می‌کند. به عبارت دیگر بازاریابی، بخش‌هایی از بازار را به عنوان مناسب‌ترین بخش بازار برای شرکت شناسایی و مشخص می‌کند که شرکت نیز توانایی و امکان عرضه خدمات به آنها را دارد و همچنین مناسبترین محصولات و خدمات مورد نیاز آن بخش را طراحی و معرفی می‌کند.


ارکان بازاریابی: بازاریابی بر پایه ۴ مقوله اصلی (معروف به P4 ) به شرح زیر استوار است:


   1کالا یا خدمات Product


   ۲توزیع Place


   3قیمت‌گذاری Pricing


   4تبلیغات یا پیشبرد فروش Promotion


 


مفاهیم ضروری در بازاریابی:


   پیام: کسب و کار شما چه پیامی را منتقل می‌کند؟


   رسانه: روزنامه، تلویزیون، ایمیل، بیلبورد، تبلیغات در سایت‌های اینترنت


   مخاطب: افرادی هستند که علاقه مند به محصولات و یا خدمات شما هستند


 



منبع: سایت آموزش بازاریابی

  • بهزاد حسین عباسی
۲۹
ارديبهشت

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

ده گناه کبیره در بازاریابی


1-شرکت به اندازه کافی، بازار محور و مشتری پذیر نیست.


2-شرکت با اهداف مشتریان خود آشنایی کامل ندارد.


3-شرکت نیاز به تعریف بهتر از رقبا و بررسی آنها دارد.


4-شرکت روابط خود را با سهامداران به درستی تعیین نکرده است.


5-شرکت در یافتن فرصتهای جدید خوب عمل نکرده است.


6-طرح های بازاریابی و فرآیندهای طراحی شرکت،نقص دارد.


7-خط مشیهای تولید و خدمات شرکت باید جدیتر شود.


8-تلاش های شرکت برای ایجاد علامت تجارتی و ارتباط، ضعیف است.


9-شرکت برا ی حضور در بازاریابی ،به درستی سازماندهی نشده است.


10-شرکت از فنآوری، استفاده کامل و بهینه نکرده است

  • بهزاد حسین عباسی
۲۹
ارديبهشت


آیا بازاریابی  هنر به حساب می آید یا صنعت؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

بازاریابی، بیشتر صنعت و حرفه است، و نه شکلی از هنر. انجمن بازاریابی آمریکا و انستیتو خبرگان بازاریابی بریتانیا، مستقلا روی اعتبار نامه های حرفه ای بازاریابها کار می کنند. آنها باور دارند که آزمایشها را می توان به گونه ای طراحی کرد که بتوان میان بازاریابهای صالح و بازاریابهای جعلی و قلابی تمایز قائل شد. 


در عین حال، بسیاری از افراد که آموزش بازاریابی ندیده اند،می توانند ذاتا دارای انگاره هایی برجسته در این زمینه باشند.اینگوار کمپراد،بازایاب نبود،ولی شرکت IKEA پدیده ای موفق در تولید محصولاتی با کیفیت خوب و ارزان قیمت است و اهداف خود را محدود به بازاریابها نمی کند.


البته علم در بازاریابی نقش برجسته ای دارد. بازاریابها از طریق تحقیقات علمی،الگوسازی و تحلیل های پیشگویانه، به یافته های جالبی دست می یابند.بازاریابها از الگوهای بازاریابی برای تصمیم گیری و هدایت سرمایه هایشان استفاده می کنند. آنها روشهای سنجسی را به منظور تعیین نحوه فعالیتهایشان در امر فروش و سوددهی به کار می برند.


منبع: سایت آموزش بازاریابی

  • بهزاد حسین عباسی
۲۸
ارديبهشت

سمینار پکیج مدیر سرآمد مرکز آموزش بازرگانی بوشهر مهندسین مشاور تعالی گستر جنوب 

مهندس مصطفی شهبازی

مهندس بهزاد حسین عباسی 

دکتر حمید اسماعیلی 

دکتر علیرضا یوسفی 

دکتر دامون نوذری

مهندس نیما کیمایی

دکتر محمود آسیاچی


  • بهزاد حسین عباسی
۲۸
ارديبهشت

قیمت‌گذاری پرستیژی و کاربرد آن در بازاریابی

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

شرکت‌ها به‌طورکلی از روش‌ها و استراتژی‌های مختلفی برای قیمت‌گذاری محصولات خودشان در زمان بازاریابی و فروش آن‌ها استفاده می‌کنند که یکی از این استراتژی‌ها قیمت‌گذاری پرستیژی است.

 

به‌طورکلی به‌منظور تشخیص قیمت مطلوب و بهینه، بازاریابان مقدار کار بدنی موردنیاز برای تولید، هزینه‌های تولید و تبلیغات را مدنظر قرار می‌دهند. زمانی که این هزینه‌ها مدنظر قرار گرفت، سپس شرکت قادر به تعیین میزان حداقلی برای سود خود در رابطه با آن کالا در نظر بگیرید. بااین‌وجود شرکت‌های بسیار زیادی هستند که ترجیح می‌دهند که قیمت حداکثری را همان استراتژی قیمت‌گذاری پرستیژی را پیش بگیرند، چراکه به این اصل اعتقاددارند که همواره قیمت “گران” موجب می‌شود تا مشتری محصول موردنظر را محصولی گران‌قیمت در نظر بگیرد.

 

به‌عنوان‌مثال، اگر قیمت یک جفت کفش آدیداس بر اساس هزینه‌های انجام‌شده برای آن مقدار X باشد، آنگاه قیمت معرفی‌شده برای این محصول در بازار X + 50% هست. شرکت آدیداس می‌تواند این قیمت در حد X + 20% هم حفظ کند، اما در این صورت طیف قیمت‌های این شرکت در حد شرکت‌هایی از قبیل پوما قرار می‌گیرد که برندی بااعتبار بسیار پایین‌تر در نظر گرفته می‌شود. بنابراین، برای انتقال این حس که شرکت آدیداس بهترین است و قیمت‌های آن‌هم نشان از این موضوع دارد، آدیداس همواره قیمت‌های خود را در این رنج X + 50% حفظ می‌کند. باید همواره به این نکته توجه داشت که زمانی که این شرکت اقدام به کاهش قیمت‌های خودش بکند، رفته‌رفته شروع به نابودی تصویر برند خودش را هم می‌کند.

 

قیمت‌گذاری

 

این روش قیمت‌گذاری در برخی از موارد تحت عنوان قیمت‌گذاری بصری یا قیمت‌گذاری بهینه هم شناخته می‌شود و توسط شرکت‌هایی مورداستفاده قرار می‌گیرد که همواره در پی ایجاد تصویری از شرکت خودشان برای ارائه بهترین نوع محصول به بازار مصرف می‌باشند.

 

قیمت‌گذاری پرستیژی همبستگی مستقیمی با برند و تصویر آن در اذهان مصرف‌کنندگان هم دارد. اگر مشتری برای آن برند ارزش قائل بوده و از ویژگی‌ها و خصوصیات محصولات آن نسبت به محصولات رقبا راضی باشد، آنگاه می‌تواند از این شیوه قیمت‌گذاری سود برده و با به دست آوردن ارزش برخلاف کیفیت یا هزینه‌های پایین تولید، نسبت به رقبای خود امتیاز بالاتری کسب کند.

 

این مفهوم بر این فرض بنا گرفته است که مشتری همواره برای تصویر ذهنی بالاتر و بهتر حاضر به پرداخت هزینه‌های بالاتری هست و درواقع اقدام به جستجو در رابطه هماهنگی و همخوانی قیمت و ارزش ارائه‌شده نمی‌کند. اغلب قیمت‌های بالاتر برای مشتری به این صورت توجیه می‌شود که ارزش‌افزوده‌ای نسبت به هزینه‌های انجام‌گرفته برای مشتری وجود دارد. اساساً، شرکت‌های مختلف برفرض و استنباط مشتری تکیه‌دارند که محصول آن‌ها از کیفیت بالاتری نسبت به محصولات رقبا برخوردار هست، چراکه هزینه‌های بالاتری برای تولید آن صرف می‌شود.

 

به‌عنوان‌مثال زمانی که شرکت رولکس اقدام به فروش یک ساعت مچی می‌کند، درواقع در حال فروش یک کالا برای نشان دادن زمان به مشتریان نیست، بلکه درواقع در حال فروش نشان دادن و معرفی ارزش ثروت مادی مشتری به مخاطبین است. بااین‌وجود مشتری هم می‌تواند اقدام به خرید یک ساعت مچی با برند Timex بکند، که قابلیت‌های فنی یکسانی نسبت به ساعت رولکس دارد که با حدود 10 برابر قیمت کمتر، همان زمان را به مشتری را نشان داده یا حتی در برخی از موارد قابلیت‌های بیشتری برای مشتری به ارمغان می‌آورد. بااین‌وجود ساعت رولکس از استراتژی قیمت‌گذاری پرستیژی استفاده می‌کند، چراکه اعتقاد دارد ارزش واقعی دربرند است و به قابلیت‌های فنی ساعت ارتباطی ندارد. از این طریق، اقدام به تقویت ارزشی می‌کند که با فروش ساعت‌های خود به مشتری ارائه می‌دهد.

 

قیمت‌گذاری

 

در رابطه با فروش کالاهای پرستیژی ارائه یک تخفیف قابل‌توجه درواقع می‌تواند موجب صدمه زدن به میزان فروش محصول شود و تأثیری منفی بر تصویر برند شرکت از خود بر جای بگذارد. از طرف دیگر، به‌منظور حفظ چنین استراتژی، این شرکت‌ها باید سرمایه‌گذاری‌های قابل‌توجهی در رابطه با بازاریابی و ایجاد تصویر مناسب از برند خود داشته باشند. درحالی‌که اغلب شرکت‌ها ممکن است چیزی در حدود 4% بودجه خودشان را برای بازاریابی اختصاص دهند، چنین شرکت‌هایی باید بودجه‌ای در حدود 10% از ارزش محصول را برای فعالیت‌های بازاریابی اختصاص دهند.

آموزش بازاریابی افزایش فروش افزایش مشتری بازاریابی بازرگانی برند برندسازی برند سازی برندینگ تبلیغات تجارت تحقیقات بازاریابی جذب مشتری دوره های آموزشی دوره های آموزشی جذب مشتری دوره های آموزشی فروش دوره های بازاریابی رشد برند روش های فروش رونق کسب و کار ساخت برند سخنران بازاریابی سخنران برند سخنران فروش فروش مدیریت مدیریت ارتباط با مشتری مدیریت ارتباط با مشتری CRM مدیریت برند مذاکره مشاور مشاور بازاریابی مشاور برند مشاور برندینگ مشاور فروش مشاور مدیریت مشتری مشتری مداری و CRM مقالات بازاریابی مهندسی فروش مویرگی 


قیمت‌گذاری پرستیژی اغلب مبنایی روان‌شناختی داشته و قسمت خاصی از بازار را مدنظر قرار می‌دهد که قیمت‌های بالاتر را مرتبط باکیفیت بالاتر محصول در نظر می‌گیرند. این دسته از مشتریان، افرادی هستند که تصور می‌کنند با داشتن یک محصول یا قیمت نهایی و تمام‌شده بالاتر، از موقعیت اجتماعی بالاتری نسبت به بقیه برخوردار می‌شوند. ازاین‌رو، همواره قیمت‌های بالاتر را برای محصولات خود حفظ کرده تا میزان پذیرش بالاتر محصول رابین مشتریان خودشان هم تقویت کنند.

  • بهزاد حسین عباسی
۲۸
ارديبهشت

چالش‌های یک مدیر بازاریابی در قرن 21

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

 آموزش بازاریابی افزایش فروش افزایش مشتری بازاریابی بازرگانی برند برندسازی برند سازی برندینگ تبلیغات تجارت تحقیقات بازاریابی جذب مشتری دوره های آموزشی دوره های آموزشی جذب مشتری دوره های آموزشی فروش دوره های بازاریابی رشد برند روش های فروش رونق کسب و کار ساخت برند سخنران بازاریابی سخنران برند سخنران فروش  فروش مدیریت مدیریت ارتباط با مشتری مدیریت ارتباط با مشتری CRM مدیریت برند مذاکره مشاور مشاور بازاریابی مشاور برند مشاور برندینگ مشاور فروش مشاور مدیریت مشتری مشتری مداری و CRM مقالات بازاریابی مهندسی فروش مویرگی 

هر شخصی در شغل و حرفه خودش با مشکلات و چالش‌هایی روبرو است که این موضوع با معرفی انواع مختلف رسانه‌های ارتباطی و هزینه‌های مختلف تبلیغات در بازار برای مدیران بازاریابی از هر شغلی سخت‌تر و سخت‌تر است. به‌طورکلی یک مدیر بازاریابی در قرن 21 با چالش‌ها و مشکلات زیر مواجه است:

 

اختصاص بودجه یک چالش شغلی برای مدیران بازاریابی از روز اول شروع کار و فعالیت به‌حساب می‌آید

بودجه خود را در چه رابطه‌ای مورداستفاده قرار می‌دهید؟ آیا آن را برای شبکه‌های تلویزیونی استفاده می‌کنید؟ یا شبکه‌های رادیویی؟ یا آنلاین یا اصلاً برای یک رسانه دیگر؟ امروزه رسانه‌های مختلفی وجود دارد که در هر یک شدت تبلیغات پخش‌شده کاملاً متفاوت است که موجب تبدیل‌شدن موضوع تبلیغات و مدیریت آن به یک چالش اساسی برای مدیران بازاریابی شده است. اگر پیام درست انتخاب کنید و رسانه مناسب برای پوشش آن را انتخاب نکنید، سپس احتمال گم‌شدن و دیده نشدن پیام شما بسیار زیاد می‌شود.

 

ایجاد تمایز

چالش دوم ایجاد تمایز است. یک مشتری اغلب در فاصله زمانی یک دقیقه 6 یا 7 مورد تبلیغ مختلف را مشاهده می‌کند. اگر طول مدت‌زمان این تبلیغات بیشتر باشد، بازهم می‌بایست در این فاصله زمانی 2 یا 3 تبلیغ را مشاهده کند. بنابراین شما به‌عنوان یک مدیر بازاریابی چگونه موجب ایجاد تمایز خودتان از دیگر برندهای تبلیغاتی می‌شوید؟ پیامی که یک چنین تبلیغی در چنین شرایطی باید به مخاطب انتقال دهد، باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ و البته توجه باشید که این تبلیغ باید آن‌قدر مؤثر باشد که از هیاهوی تبلیغاتی به‌راحتی عبور کند و وارد ذهن شلوغ مشتری شود. بنابراین، ایجاد تمایز یکی دیگر از چالش‌های بسیار بزرگ برای مدیران بازاریابی به‌حساب می‌آید.

 

مدیر بازاریابی

 

یادآوری برند

فرض کنید شما پیام مناسب را انتخاب کرده‌اید. از طریق کانال‌های مناسب این پیام را تبلیغ کرده‌اید. اما حالا در رابطه با یادآوری و به خاطر سپاری برند توسط مشتری چه‌کاری انجام می‌دهید؟ برای یادآوری برند در ذهن مشتری چه میزان بودجه اختصاص می‌دهید؟ یک تاکتیک خوب و موفق در این زمینه استفاده از تاکتیک مورداستفاده توسط برند Vodafone است که همیشه یک تبلیغ 15 تا 20 ثانیه‌ای دارد که برای افزایش اثرگذاری و به یادآوری برند می‌تواند در هرزمانی از آن استفاده کند. همچنین در این رابطه برند اینتل هم از یک نوای به‌یادماندنی در تبلیغات خود استفاده می‌کند که موجب یادآوری این برند تنها در طی چند ثانیه می‌شود.

 

جایگاه سازی

یکی دیگر از هدف‌های یک مدیر بازاریابی به دست آوردن جایگاه مناسب برای برند است، البته، جایگاه سازی امروزه تبدیل به یک فعالیت مهم و جامع شده است. شرکت همانند سامسونگ یا اپل همواره باید توجه داشته و مطمئن شود که تمام بخش‌های و دپارتمان‌های آن (شامل فروش، خدمات و …) از آمادگی لازم برای به دست آوردن جایگاه مناسب در ذهن مشتری برخوردار است. بااین‌وجود سکان اصلی همیشه در دست این وظیفه مهم و البته آخری یک مدیر بازاریابی است و پیام تهیه‌شده و ارسال‌شده از طریق تبلیغات برای مشتری، عموماً یک تأثیرگذاری کلی برای مشتری را ایجاد می‌کند. برند همواره باید برند شماره یک در ذهن مشتریان باشد یا حداقل اینکه جایگاه دوم یا سوم را کسب نماید. اگر رتبه‌ای پایین‌تر از این موضوع را به دست آورد، به‌طور مستقیم بر میزان فروش محصول موردنظر تأثیرگذاری خواهد بود. بنابراین به این نتیجه می‌رسیم که جایگاه‌یابی به‌هیچ‌وجه نباید چالشی کوچک یا ساده‌ای در نظر گرفته شود.

 

چالش‌هایی که در بالا به‌عنوان وظایف خطیر یک مدیر بازاریابی به آن‌ها اشاره شد، به‌گونه‌ای هستند که هر یک خودشان شامل 100 تصمیم و رد یا قبول کردن 100 گزینه مختلف می‌شوند و البته در این موقعیت است که بازهم در پس ذهن فرد همیشه شک و شبهه‌ای باقی می‌ماند که مثلاً اگر آن گزینه را انتخاب کرده بودم چه نتیجه‌ای کسب می‌کردم؟ اگر پیام بازاریابی دیگری را انتقال می‌دادم، چه اتفاقی می‌افتاد؟ این خود دلیل اصلی از بین رفتن و از هم پاشیدن بسیاری از آژانس‌های تبلیغاتی و برنامه‌ریزی در دوره فعلی است. چراکه هر یک از شرکت‌ها تا جای ممکن نیاز به ذهن‌های باز و روشن برای کار و فعالیت بر روی موضوعات مختلف رادارند و این تعداد افراد خود بستگی به بودجه و توان شرکت‌ها و برندها دارد.

 

بنابراین به این نتیجه می‌رسیم که شغل مدیران بازاریابی با چالش‌های بسیار متنوعی درگیر است و 4 مورداشاره شده در بخش بالا مهم‌ترین این موارد را تشکیل می‌دهند.

  • بهزاد حسین عباسی