مدرس مدیریت فروش استاد مدیریت فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس فروش استاد فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس مدیریت فروش استاد مدیریت فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس فروش استاد فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس مدیریت فروش استاد مدیریت فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس فروش استاد فروش سخنران فروش تدریس فروش

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد مدیریت» ثبت شده است

۱۰
مهر

مدیریت چیست؟

مدرس مدیریت استاد مدیریت  تدریس مدیریت  آموزش مدیریت  

مدرس مدیریت   استاد مدیریت    تدریس مدیریت    آموزش مدیریت  

  استاد مدیریت


مقدمه

بعضی‌ها در محیط کار مدیر هستند و بعضی‌ها در خانه. بعضی‌ها میز مدیریتی دارند و بعضی‌ها جایگاه آن. بعضی‌ها مدیر هستند و بعضی‌ها مدبر. بعضی‌ها پیپ مدیریتی دارند و بعضی‌ها تیپ آن. بعضی‌ها مدیر هستند و منشی دارند و بعضی‌ها تنها مدیر هستند و در اصل تنها منشیاند. بعضی‌ها مدیر هستند و ماشین مدیران را دارند و بعضی‌ها در اصل تنها ماشین هستند و ماشین مدیران را میرانند. بعضی‌ها رنگ مدیریت دارند و بعضی‌ها طعم آن. بعضی‌ها خدادادی مدیر هستند و بعضی‌ها مادرزادی، یعنی تنها به واسطه پدرشان با بستگانشان. بعضی‌ها حکم مدیریتشان از جنس کاغذ و امضاء مافوق است و بعضی‌ها از جنس عمل و کارکرد و تجربهشان. بعضی‌ها در گزارش ماهانه تنظیم شده توسط خود، مدیر موفق هستند و بعضی‌ها در عملکرد تنظیم شده مافوق و زیردستان خود. بعضی‌ها تنها مدیر هستند و بس و بعضی‌ها مدیر هستند و یک دنیا ارزش. بعضی‌ها امضایشان چند روزی اعتبار دارد و بعضی‌ها عملکردشان یک عمر. بعضی‌ها یاد خود را با خود میبرند و بعضی‌ها خود میروند و اما نام و یادشان میماند. بعضی‌ها عشق مدیریت دارند و بعضی‌ها مدیر عاشق هستند. بعضی‌ها بر نام سازمان مدیریت میکنند و بعضی‌ها مدرک مدیریت دارند و بعضی‌ها درک مدیریت. 

راستی؛ انصافاً جایگاه من و شما و ما، در کجاست؟


مدیریت چیست؟!

شاید شنیده باشید یا خوانده باشید و یا باور داشته باشید که میگویند؛ مدیریت هم علم است و هم هنر. یعنی هم آگاهی و هم تجربه. هم اکتسابی و هم ذاتی. هم توانائی و هم عشق. 

مدیریت؛ حکومت بر سازمان نیست، بلکه نشستن بر قلبهای کارکنان سازمان است. سازمان؛ یک اداره و کارخانه نیست، بلکه مجموعه‌ای است که در آن سهیم هستیم و روزگار را سپری مینمائیم. مجموعه؛ یک سری افراد با ویژگیهای مختلف، با عنوان همکار نیست، بلکه همراهانی هستند که با آنها روز را شب و شب را روز میکنیم. 

برای مدیر شدن، نباید به دنبال کتابفروشی و کتاب و مدرس و دفتر تمرین بود. بلکه باید به دنبال واقعیت و واقعیت‌بینی و واقعیت‌پذیری و بیان واقعیت بود. برای مدیر شدن نباید به دنبال آرزو و آشنا و وابستگی به دوستان بود، بلکه باید به دنبال موقعیتها واکنشها، عملها و عکسالعملها بود. راستی؛ تغییر روز به شب و شب به روز، برای ما یک عادت شده است یا امیدی برای یک تحول. آیا به سخت مولا فکر کردهایم که میفرمایند: وای به حال آنکه امروزش مانند دیروزش باشد. پس وای به ما و حال ما که اگر در انتظار موقعیتها بمانیم و تنها منتظران شانس باشیم. 

برای مشاوره با ما تماس بگیرید

مدرس اصول و فنون مذاکره 

استاد اصول و فنون مذاکره 

تدریس اصول و فنون مذاکره 

سخنران اصول و فنون مذاکره 

آموزش اصول و فنون مذاکره

دوره اصول و فنون مذاکره


 مدرس فروش سخنران فروش استاد فروش تدریس فروش معلم فروش

  مدرس فروشندگی سخنران فروشندگی استاد فروشندگی تدریس فروشندگی معلم فروشندگی


 بهزاد حسین عباسی

سخنران اصول و فنون مذاکرات تجاری زبان بدن و مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری CRM

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس برند

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

مدرس مدیریت ارتباط با مشتری

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی


با ما تماس بگیرید 

مدیر برنامه ها جواد حسنی

09121724677

09128724677

behzadabbasi.ir

تعریف مدیریت

تعاریف بسیار زیادی از مدیریت ارائه شده است، یکی از جامع ترین این تعاریف در ذیل آمده است مدیریت عبارت است از: 

«علم و هنر برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت و رهبری، نظارت و کنترل و نهایتاً ایجاد هماهنگی برای رسیدن به هدف یا اهداف از پیش تعیین شده سازمان»


البته تمام مباحث فوق بر روی منابع سازمانی صورت می گیرد که مهم ترین و ارزنده ترین دارایی هر سازمان منابع انسانی ( کارکنان) هستند و سپس منابع دیگر نظیر دارایی های فیزیکی، مادی و حتی اطلاعات قرار می گیرند. 


تمام مطالب فوق صحیح است اما اگر بخواهیم خیلی ساده مدیریت را تعریف کنیم باید بگوئیم



مدیریت یعنی تصمیم گیری


وظایف نیروها عبارت است از تصمیم سازی (با ارائه پیشنهادات) و اجرای تصمیم پس از اتخاذ از سوی مدیریت، وظایف مدیران عبارت است از تصمیم گیری و نظارت بر اجرای تصمیمات. 

سرجیوزیمن معاون سابق بازاریابی کوکاکولا و نویسنده کتاب ارزشمند پایان عصر بازاریابی سنتی پنج سطح برای تصمیم گیری قائل است.



سطوح تصمیم گیری :


 سطح یک : تصمیم من ( مدیر ارشد) بدون کمک شما ( منظور کارکنان است ). 

 این سطح مربوط به امور سیاست گذاری است. 


سطح دو : تصمیم من با کمک شما. 

 مسئولیت تصمیم گیری با مدیر است اما از نظرات و پیشنهادات کارکنان مطلع

 می شود. 


سطح سه : تصمیم ما. 

 سرجیو زیمن می گوید من از این سطح متنفرم. چون مسئول تصمیم گیری مشخص 

 نیست. حتی در قوی ترین مردم سالاری ها یک نفر باید رهبری را بر عهده بگیرد. 


سطح چهار : تصمیم شما با کمک من. 

 سخت ترین تصمیم های مدیران است. چون باید قدرت خود را فراموش کنند و 

 اجازه دهند فرد دیگری تصمیم بگیرید. 


سطح پنج : تصمیم شما بدون کمک من. 

 یعنی اعتماد مدیر به توانایی ها. دانش و بصیرت نیرو به حدی می رسد که مسئولیت را به صورت کامل تفویض می کند. 

سرجیوزیمن می گوید: اساساً سطح پنج به مخاطب می گوید" گوش کن، دلیل اینکه شما اینجا هستید، دلیل اینکه من شما را استخدام کرده ام. دلیل اینکه به شما اجازه داده ایم که تحت لوای علائم تجاری این شرکت کار کنید، این است که شما را باور داریم. بروید و کارتان را انجام دهید". 

ایشان می گوید در تمام موارد فوق تصمیم گیرنده باید مشخص باشد تا در مقابل تصمیم خویش مسئولیت داشته باشد. مدیران ما هم باید بدانندکه یکی از نقش های ارزنده ایشان اتخاذ تصمیمات صحیح و به موقع و بر مبنای اخذ اطلاعات از زیردستان است. و همچنین تفویض اختیار برای تصمیم گیری کارکنان در جای خود شایسته و لازم است. 

  • بهزاد حسین عباسی
۱۶
مرداد

استاد بازاریابی استاد فروش استاد مدیریت


مدرس برند



مدیریت چیست؟

مقدمه

بعضی‌ها در محیط کار مدیر هستند و بعضی‌ها در خانه. بعضی‌ها میز مدیریتی دارند و بعضی‌ها جایگاه آن. بعضی‌ها مدیر هستند و بعضی‌ها مدبر. بعضی‌ها پیپ مدیریتی دارند و بعضی‌ها تیپ آن. بعضی‌ها مدیر هستند و منشی دارند و بعضی‌ها تنها مدیر هستند و در اصل تنها منشیاند. بعضی‌ها مدیر هستند و ماشین مدیران را دارند و بعضی‌ها در اصل تنها ماشین هستند و ماشین مدیران را میرانند. بعضی‌ها رنگ مدیریت دارند و بعضی‌ها طعم آن. بعضی‌ها خدادادی مدیر هستند و بعضی‌ها مادرزادی، یعنی تنها به واسطه پدرشان با بستگانشان. بعضی‌ها حکم مدیریتشان از جنس کاغذ و امضاء مافوق است و بعضی‌ها از جنس عمل و کارکرد و تجربهشان. بعضی‌ها در گزارش ماهانه تنظیم شده توسط خود، مدیر موفق هستند و بعضی‌ها در عملکرد تنظیم شده مافوق و زیردستان خود. بعضی‌ها تنها مدیر هستند و بس و بعضی‌ها مدیر هستند و یک دنیا ارزش. بعضی‌ها امضایشان چند روزی اعتبار دارد و بعضی‌ها عملکردشان یک عمر. بعضی‌ها یاد خود را با خود میبرند و بعضی‌ها خود میروند و اما نام و یادشان میماند. بعضی‌ها عشق مدیریت دارند و بعضی‌ها مدیر عاشق هستند. بعضی‌ها بر نام سازمان مدیریت میکنند و بعضی‌ها مدرک مدیریت دارند و بعضی‌ها درک مدیریت. 

راستی؛ انصافاً جایگاه من و شما و ما، در کجاست؟


مدیریت چیست؟!

شاید شنیده باشید یا خوانده باشید و یا باور داشته باشید که میگویند؛ مدیریت هم علم است و هم هنر. یعنی هم آگاهی و هم تجربه. هم اکتسابی و هم ذاتی. هم توانائی و هم عشق. 

مدیریت؛ حکومت بر سازمان نیست، بلکه نشستن بر قلبهای کارکنان سازمان است. سازمان؛ یک اداره و کارخانه نیست، بلکه مجموعه‌ای است که در آن سهیم هستیم و روزگار را سپری مینمائیم. مجموعه؛ یک سری افراد با ویژگیهای مختلف، با عنوان همکار نیست، بلکه همراهانی هستند که با آنها روز را شب و شب را روز میکنیم. 

برای مدیر شدن، نباید به دنبال کتابفروشی و کتاب و مدرس و دفتر تمرین بود. بلکه باید به دنبال واقعیت و واقعیت‌بینی و واقعیت‌پذیری و بیان واقعیت بود. برای مدیر شدن نباید به دنبال آرزو و آشنا و وابستگی به دوستان بود، بلکه باید به دنبال موقعیتها واکنشها، عملها و عکسالعملها بود. راستی؛ تغییر روز به شب و شب به روز، برای ما یک عادت شده است یا امیدی برای یک تحول. آیا به سخت مولا فکر کردهایم که میفرمایند: وای به حال آنکه امروزش مانند دیروزش باشد. پس وای به ما و حال ما که اگر در انتظار موقعیتها بمانیم و تنها منتظران شانس باشیم. 


تعریف مدیریت

تعاریف بسیار زیادی از مدیریت ارائه شده است، یکی از جامع ترین این تعاریف در ذیل آمده است مدیریت عبارت است از: 

«علم و هنر برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت و رهبری، نظارت و کنترل و نهایتاً ایجاد هماهنگی برای رسیدن به هدف یا اهداف از پیش تعیین شده سازمان»


البته تمام مباحث فوق بر روی منابع سازمانی صورت می گیرد که مهم ترین و ارزنده ترین دارایی هر سازمان منابع انسانی ( کارکنان) هستند و سپس منابع دیگر نظیر دارایی های فیزیکی، مادی و حتی اطلاعات قرار می گیرند. 


تمام مطالب فوق صحیح است اما اگر بخواهیم خیلی ساده مدیریت را تعریف کنیم باید بگوئیم



مدیریت یعنی تصمیم گیری


وظایف نیروها عبارت است از تصمیم سازی (با ارائه پیشنهادات) و اجرای تصمیم پس از اتخاذ از سوی مدیریت، وظایف مدیران عبارت است از تصمیم گیری و نظارت بر اجرای تصمیمات. 

سرجیوزیمن معاون سابق بازاریابی کوکاکولا و نویسنده کتاب ارزشمند پایان عصر بازاریابی سنتی پنج سطح برای تصمیم گیری قائل است.



سطوح تصمیم گیری :


 سطح یک : تصمیم من ( مدیر ارشد) بدون کمک شما ( منظور کارکنان است ). 

 این سطح مربوط به امور سیاست گذاری است. 


سطح دو : تصمیم من با کمک شما. 

 مسئولیت تصمیم گیری با مدیر است اما از نظرات و پیشنهادات کارکنان مطلع

 می شود. 


سطح سه : تصمیم ما. 

 سرجیو زیمن می گوید من از این سطح متنفرم. چون مسئول تصمیم گیری مشخص 

 نیست. حتی در قوی ترین مردم سالاری ها یک نفر باید رهبری را بر عهده بگیرد. 


سطح چهار : تصمیم شما با کمک من. 

 سخت ترین تصمیم های مدیران است. چون باید قدرت خود را فراموش کنند و 

 اجازه دهند فرد دیگری تصمیم بگیرید. 


 استاد بهزاد حسین عباسی 


behzadabbasi.ir



مدرس منابع انسانی

مدرس بهبود سازمانی

مدرس عدم تعارض 

مدرس بهبود همکاری 

مدرس ایجاد ارتباط موثر و همکاری 

مدرس کار تیمی 

مدرس مسئولیت اجتماعی 

مدرس تسهیل و تسریع فرایندهای کاری 

مدرس ارائه بهترین خدمات به ارباب رجوع 

مدرس تعهد کاری و ارتباط موثر


معلم اصول و فنون مذاکره

مدرس فروش و فروشندگی در سازمان و فروش فروشگاهی

استاد  و فروش و فروشندگی و فروش فروشگاهی

سخنران  اصول  و فنون مذاکرات تجاری و مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی و فروش و فروشندگی و فروش فروشگاهی

معلم بازاریابی فروش و فروشندگی و فروش فروشگاهی

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن  و فروش و فروشندگی 

مدرس مدیریت ارتباط با مشتری و فروش و فروشندگی 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی و فروش و فروشندگی 


مدیر برنامه ها جواد حسنی

09372202257 

9197685104

behzadabbasi.ir


سطح پنج : تصمیم شما بدون کمک من. 

 یعنی اعتماد مدیر به توانایی ها. دانش و بصیرت نیرو به حدی می رسد که مسئولیت را به صورت کامل تفویض می کند. 

سرجیوزیمن می گوید: اساساً سطح پنج به مخاطب می گوید" گوش کن، دلیل اینکه شما اینجا هستید، دلیل اینکه من شما را استخدام کرده ام. دلیل اینکه به شما اجازه داده ایم که تحت لوای علائم تجاری این شرکت کار کنید، این است که شما را باور داریم. بروید و کارتان را انجام دهید". 

ایشان می گوید در تمام موارد فوق تصمیم گیرنده باید مشخص باشد تا در مقابل تصمیم خویش مسئولیت داشته باشد. مدیران ما هم باید بدانندکه یکی از نقش های ارزنده ایشان اتخاذ تصمیمات صحیح و به موقع و بر مبنای اخذ اطلاعات از زیردستان است. و همچنین تفویض اختیار برای تصمیم گیری کارکنان در جای خود شایسته و لازم است. 

  • بهزاد حسین عباسی
۳۱
ارديبهشت

هفت قانون بازاریابی شبکه های اجتماعی

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

قانون هفت بازاریابی در شبکه های اجتماعی: دقت کنید ببینید عکس‌ها چه چیزی را در مخاطب تشدید می‌کنند و اخبار و مقاله‌هایی را به اشتراک بگذارید که آگاهی مخاطب شما را افزایش می‌دهند.

 

به نظر می‌رسد تجارت‌های کوچک، قدرت بازاریابی رسانه‌های اجتماعی را درک می‌کنند- طبق گزارش اخیری که رگالیکس(Regalix) ارائه کرده، 99% بازاریاب‌ها بر این باورند که رسانه‌های اجتماعی بخش مهمی از کمپین ارتباطی‌ آنها است. برای افزایش بازدهی کمپین بازاریابی رسانه‌های اجتماعی‌تان، لازم است اصول آن را درک کنید.

 

به این هفت قانون دقت کنید. این هفت قانون به شما اجازه می‌دهند به بهترین شکل به مشتریانتان خدمت کنید و برندتان را توسعه دهید.

 

1- بر مهارتتان تمرکز کنید

پیش‌روی و تمرکز بر مهارت، هوشمندانه تر از تلاش ناموفق برای همه‌کاره و هیچ‌کاره بودن است. گاهی یافتن ایده‌ای نو برای تازه نگه داشتن شبکه های اجتماعی، ایدۀ خوبی‌ست. ایده برای محتوا همیشه هم در شرایط سخت به ذهن نمی‌رسد. اما به جای اینکه قربانی استراتژی‌ای شوید که تلاش می‌کند از همه چیز سر در بیاورد، از طریق یک استراتژی بازاریابی محتوایی و استراتژی بسیار صریح در شبکه‌های اجتماعی ، یک برند قوی بسازید.

 

شبکه های اجتماعی

 

2- اهمیت تاثیرگذاران را هرگز دست‌کم نگیرید

زمان صرف شده برای جستجوی آنلاین تاثیرگذاران بر بازار خودتان در شبکه های اجتماعی، زمان هدر رفته محسوب نمی‌شود. در جستجوی تاثیرگذاران آنلاینی باشید که احتمال دارد به تجارت شما و خدماتش، علاقمند شده باشند. برای برقراری ارتباط و ایجاد رابطه با آنها، زمان بگذارید. اگر بتوانید ذخیرۀ اطلاعاتتان را افزایش دهید، آنها اطلاعات ارائه شده را با دنبال کننده گان خودشان به اشتراک می‌گذارند. این اتفاق، شما و تجارتتان را در معرض تعداد زیادی مشتری جدید و موثر قرار می دهد.

 

3- معامله به مثل را فراموش نکنید

اگر می‌خواهید دیگران محتوای منتشرشده توسط شمارا به اشتراک بگذارند و راجع به کسب‌وکار شما صحبت کنند، همین کار را باید برایشان انجام دهید. وقتی زمان خودتان را به رسانه‌های اجتماعی اختصاص می‌دهید، اگر انتظار دارید آنها نیز همین کار را برای شما انجام دهند، برای تمرکز بر به اشتراک‌گذاری محتوای منتشرشده توسط دیگران، زمان بگذارید.

 

4- از هر شخص، قدردانی کنید

اگر کسی شخصاً راجع به کسب‌وکار شما سؤال کرد، باید پاسخ دهید. بنابراین افرادی را که از طریق اینترنت به کسب‌وکار شما علاقه نشان می‌دهند، نادیده نگیرید. ایجاد رابطه، یکی از کلیدهای موفقیت بازاریابی رسانه‌های اجتماعی است؛ بنابراین اطمینان حاصل کنید وقتی افراد به‌صورت آنلاین به شما نزدیک می‌شوند، از آنها قدردانی کرده و به سؤالاتشان پاسخ می‌دهید.

 

شبکه های اجتماعی

 

5- به هر مکالمه و گفتگویی ارزشی بیافزائید

از صرف کردن تمام زمانتان برای تبلیغ کسب‌وکار خودتان دست‌بردارید، چون مردم به‌مرور از شنیدن دست می‌کشند. به این فکر کنید که چرا رسانه‌های اجتماعی را دوست دارید. آیا به خاطر این است که از مطالعۀ محتوا و ایجاد رابطه لذت می‌برید؟ فکر می‌کنم پاسخ مثبت است. مجدداً به استراتژی‌ خودتان دقت کنید و بر روی ارزش افزایی و ارتباط با مردمی که به‌طور عادی به هم برنمی‌خورند بیشتر تمرکز کنید. این کار باعث می‌شود دیر یا زود، مردم شمارا باور کنند.

 

6- اشتیاقتان را به‌صورت اجتماعی نشان دهید

برای اینکه کسب‌وکار خودتان را به قلب مخاطب مدنظر وارد کنید، باید هدفی فراتر از کسب درآمد، تعیین کنید. وقتی برای کسب‌وکار خودتان اشتیاق نشان دهید، مشتریان به حامیان شما تبدیل می‌شوند. اگر هدفتان جبران چیزی برای مشتریان و جامعه است، آن را از طریق رسانه‌های اجتماعی اعلام کنید. بدین ترتیب کسب‌وکار شما برنده می‌شود.

 

7- خواستۀ مشتریان را به‌خوبی درک کنید

دقت کنید که اکثر برندهای قدرتمند چگونه از شبکه های اجتماعی استفاده می‌کنند؟ آنها می‌دانند برای بازاریابی موفق در شبکه های اجتماعی ، توجه به نیازهای دائم در حال تغییر مشتریانشان، ضروری است. خودتان را به تاجری بافکر باز بدل کنید و ببینید تصاویر و استفاده از آنها چه احساسی در مخاطب شما ایجاد می‌کند. اخبار و مقاله‌هایی را به اشتراک بگذارید که آگاهی را افزایش می‌دهد. به مشتریان، آنچه را می‌خواهند، ارائه دهید.

زمانی می‌رسد که همۀ کسب‌وکارها نیاز دارند استراتژی‌های بازاریابی رسانه‌های اجتماعی‌شان را تقویت کنند. بازاریابی مؤثر مستلزم یادگیری مداوم در حیطۀ خودتان است.

به نظر شما کدام دسته از قوانین شبکه های اجتماعی ، کسب‌وکار شمارا قدرتمند می‌سازد و باعث رشد آن می‌شوند؟

  • بهزاد حسین عباسی
۳۱
ارديبهشت

موانع ورود و خروج از بازار

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

یک مانع در ورود به بازار چیزی است که جلوی ورود شما به بازار را گرفته یا در ورود توانایی یک شرکت یا رقیب به بازار یا یک صنعت تأخیر ایجاد می‌کند. یک مانع در خروج از بازار چیزی است که جلوی خروج از بازار را گرفته یا در توانایی یک شرکت یا رقیب از بازار تأخیر ایجاد می‌کند.

به‌طورکلی، صنایعی که ورود به آنها برای رقبای جدید سخت است در دوره‌های به نسبت طولانی از میزان سوددهی بالا برخوردار بوده حجم رقابت در آنها محدود هست. به‌طور عکس، صنایعی که ورود به آنها برای رقبای جدید ساده است، در دوره مناسب بودن و بالا بودن سودآوری صنعت شرکت‌های جدید را به برای ورود به صنعت ترغیب می‌کند. بنابراین حجم رقابت بین رقبا به‌شدت زیاد است. از طرف دیگر، صنایعی که خروج از آنها سخت است، به نسبت صنایعی که خروج از آنها آسان است،، دارای رقابت بیشتری می‌باشند.

 

برخی از موانع اصلی در ورود به یک بازار عبارت است:

– صرفه‌جویی به مقیاس: نیاز به حجم بالایی از تولید و فروش برای رسیدن به سطحی از هزینه در هر واحد از تولید برای سودآوری یک مانع برای ورود به بازار هست.

– سرمایه‌بر بودن: یک سرمایه‌گذاری مالی بزرگ در ازاء تولید هر یک واحد از محصول در ماشین‌آلات تمایل به محدود کردن یک شرکت برای ورود به یک صنعت در نظر گرفته می‌شود.

– مالکیت معنوی: اختراعات ثبت‌شده و انواع دیگر از مالکیت معنوی در ایجاد مانع برای ورود به یک صنعت بسیار مهم شناخته می‌شود.

– هزینه‌های بالا سوئیچینگ: تمایل خریداران محصول یک صنعت جهت محتاط بودن نسبت تغییر دادن نظر و سلیقه خود از یک عرضه‌کننده به عرضه‌کننده دیگر تمایلی جهت محدود کردن ورود به بازار در نظر گرفته می‌شود.

– هویت تثبیت‌شده برند: ورود به صنایع تحت سلطه قرارگرفته توسط محصولات شناخته‌شده و برند به دلیل نیاز به سرمایه مالی و زمانی زیاد برای ایجاد و معرفی یک محصول مناسب و شناخته‌شده دیگر در بازار بسیار سخت و دشوار هست.

– اجازه‌ها و پروانه موردنیاز: صنایعی که ورود به آنها نیازمند اخذ مجوزها و پروانه‌هایی است تا در آنها موفق به تولید شویم، جزء در صنایعی هستند که ورود به آنها سخت و محدود است.

– استانداردهای دولتی: صنایعی که در آنها از استانداردهای صنعتی سفت‌وسخت استفاده می‌شود نیز جزء صنایعی در نظر گرفته می‌شوند که ورود به آنها سخت است.

 

موانع ورود و خروج از بازار

 

برخی از موانع اصلی در خروج از یک بازار عبارت است:

– سرمایه‌گذاری در تجهیزات تخصصی: سرمایه‌گذاری در تجهیزات تخصصی که قابل‌استفاده در صنایع دیگر نیستند، به یک مانع در خروج در نظر گرفته می‌شود.

– مهارت‌های تخصصی: مهارت‌های بسیار تخصصی توسط مشارکت‌کنندگان در یک پروژه یا صنعت که قابل‌استفاده در صنایع دیگر نیستند، نیز به‌عنوان مانعی برای خروج از صنعت در نظر گرفته می‌شوند.

– هزینه‌های ثابت بالا: مقادیر بالای هزینه‌های اختصاص‌یافته نیز به‌عنوان مانعی در خروج از یک صنعت در نظر گرفته می‌شوند.

 

اگر ما به ترکیب فرایند ورود و خروج و موانع ورود و خروج از بازار یک صنعت بپردازیم، می‌توانیم به تخمین رقابت، ثبات و سودآوری یک صنعت بپردازیم. همچنان که در تصویر شماره یک زیر نشان داده است، صنعتی که ورود به آن ساده بوده اما خروج از آن سخت و دشوار است، دارای رقابت زیاد و همچنین سودآوری پایینی است. در اولین نشانه‌های از سودآوری بالا در آن، رقبا به سمت آن هجوم می‌آورند. هرچند که در زمان کاهش پیدا کردن میزان سودآوری، خروج از آن بسیار سخت است که موجب کاهش و پایین ماندن سودآوری آن می‌شود.

 

موانع ورود و خروج از بازار

 

به‌طور عکس، در تصویر بعدی کسب‌وکاری نشان داده‌شده است، که ورود به آن سخت ولی خروج از آنها آسان است. این صنایع دارای رقابت اندکی در خودشان بوده و میزان سودآوری آنها زیاد است. در زمان سودآوری بودن بازار رقبا برای ورود به آن دارای سختی و مشکلات زیادی هستند. بااین‌وجود، در دوره‌های کاهش پیدا کردن میزان سودآوری، رقبا به‌راحتی آن صنعت را ترک می‌کنند.

 

موانع ورود و خروج از بازار

 

صنایعی که ورود و خروج از آنها ساده است نیز در تصویر شماره 3 نشان داده‌شده‌اند. اندازه و ترکیب این صنایع سیال بوده و به‌راحتی تغییر می‌کنند. عرضه نسبت به تغییرها اتفاق افتاده در میزان تقاضا خیلی سریع پاسخ داده و قیمت‌ها سریع به تعادل می‌رسند. رقابت در آنها محدود و در حد میانه هست، چراکه جریان ورود و خروج از صنعت آسان در نظر گرفته می‌شود.

 

موانع ورود و خروج از بازار

 

صنایعی که ورود و خروج از آنها سخت است در تصویر شماره 4 نشان داده‌اند. اندازه و ترکیب این صنعت ثابت است و به آهستگی تغییر می‌کند. تغییرات در میزان عرضه به دلیل سیگنال‌ها و علائم بازار آهسته بوده و درنتیجه قیمت نسبت به تغییرات ایجادشده در میزان تقاضا به‌شدت پاسخ می‌دهد. میزان رقابت در صنعت هم نسبت به تغییرات تقاضا به‌شدت می‌تواند تغییر کند.

  • بهزاد حسین عباسی
۳۱
ارديبهشت

انواع تقاضا چیست؟ – بخش اول

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

پیش‌بینی تقاضا یک فعالیت حیاتی در حوزه بازاریابی و فروش به‌حساب می‌آید. یکی از مهم‌ترین کارکردهای  پیش‌بینی تقاضا این است که موجب عدم داشتن حجم بالایی از موجودی در انبارها و تحمیل هزینه نگهداری از آن‌ها می‌شود و همچنین موجب جلوگیری از استفاده کمتر از حد از ظرفیت عملیاتی تولید هم می‌شود. با لحاظ کردن انواع مختلف تقاضا در بازار، بنگاه مربوطه قادر به داشتن پیش‌بینی مناسب بوده و می‌تواند بر اساس آن برای موجودی انبار خودش برنامه‌ریزی کند و به اهداف از پیش تعیین‌شده برای بنگاه دست پیدا کند.

 

به‌طورکلی 8 نوع مختلف از تقاضا در حوزه بازاریابی وجود دارد که یک مدیر بازاریابی در زمان پیش‌بینی تقاضا باید آن‌ها را مدنظر قرار دهد. در ادامه به بررسی انواع مختلفی از تقاضا در حوزه بازاریابی و چگونگی برخورد کردن با چالش‌های مختلف مربوط به آن‌ها توسط مدیر بازاریابی می‌پردازیم:

 

تقاضا منفی: تقاضای منفی نوعی از تقاضا است که در صورت عدم استقبال از محصول در کل بازار به وجود می‌آید. درمجموع ممکن است محصول، کالایی مفید باشد اما مشتری نیازی به آن نداشته باشد. به‌عنوان‌مثال، خدمات دندانپزشکی درزمانی که مردم در کل مشکلی نسبت به دندان‌های خود احساس نمی‌کنند و از روش‌های پیشگیرانه برای جلوگیری از نیاز به این محصول و خدمات استفاده می‌کنند. بیمه، که در حالت کلی همه مردم باید از آن استفاده کنند، اما خرید و تهیه بیمه‌نامه را به تأخیر می‌اندازند. به‌طور مشابه، مردم خواهان جلوگیری از حملات قلبی هستند و درنتیجه ممکن است برای یک چک کاپ کلی از بدن هزینه‌هایی را صرف می‌کنند، حتی ممکن است نتایج به‌دست‌آمده هم منفی باشد، اما بازهم برای دریافت همین نتیجه منفی هم هزینه‌هایی را صرف می‌کنند. یک مدیر بازاریابی باید از طریق بررسی و تحلیل موقعیت عدم وجود تقاضا برای یک محصول متوجه شود که چرا بازار محصول را دوست ندارد و سپس با اقدامات بازاریابی مناسب، وضعیت را برعکس نماید.

 

تقاضا

 

تقاضا ناپاک: تقاضای ناپاک روی دیگر تقاضای منفی است. در نوع منفی تقاضاها، حتی در حالتی که استفاده از یک محصول برای مشتری ممکن است لازم و ضروری هم باشد، بازهم مشتری نسبت به آن اقبالی نشان نداده آن را نمی‌خواهد. اما در تقاضای ناپاک، مشتری نباید علاقه‌ای به محصول داشته باشد و محصول برای وی منفعتی ندارد، اما بازهم شدیداً محصول را خواسته و از آن استفاده می‌کند. بهترین مثال از این نوع تقاضا انواع مختلف سیگار، نوشیدنی‌های الکلی، اسلحه و فیلم‌های مسروقه و بدون مجوز است.

 

تقاضا پنهان: تقاضای پنهان، همچنان که از نام آن مشخص است، نوعی از تقاضا است که مشتری نیاز خودش به آن محصول را دیرتر متوجه می‌شود. ازاین‌رو، درعین‌حالی که اقدام به خرید یک محصول می‌کند، اما بازهم ممکن است برخی از ویژگی‌های آن محصول را نپسندد و میلی به آن‌ها نداشته باشد. اما بعدها به این ویژگی‌های فکر کند و اقدام به خرید محصول بکند. بهترین مثال از تقاضای پنهان گوشی‌های همراه هوشمند در برابر گوشی‌های همراه ساده هستند. امروزه مردم خواهان داشتن ویژگی‌های امکانات بیشتر و بیشتر بر روی گوشی‌های خودشان هستند. در ابتدا ممکن است تمایل به استفاده از گوشی‌های ساده داشته باشیم، اما پس از مدتی تحریک‌شده و نسبت به استفاده از گوشی‌های هوشمند علاقه‌مند می‌شویم. به‌طور مشابه مردم ممکن است در ابتدا اقدام به خرید یک خودرو با سوخت بنزین نمایند، اما در اغلب موارد در خرید دوم اقدام به خرید یک خودرو دیزلی می‌کنند. وظیفه یک مدیر بازاریابی یافتن ویژگی‌هایی است که در آینده مردم ممکن است در جستجوی آن بربیایند و این ویژگی‌ها را در فعالیت‌های بازاریابی خود به صورتی قرار دهند که مشتری بلافاصله خواهان استفاده و بهره‌مندی از آن باشد.

  • بهزاد حسین عباسی
۳۱
ارديبهشت

انواع تقاضا چیست؟ – بخش دوم و پایانی

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

در بخش اول از این مطلب با کلیاتی در رابطه با انواع تقاضا آشنا شدیم و برخی از انواع تقاضا از جمله تقاضا های منفی، ناپاک و پنهان اشنا شده و مثال هایی از انواع آنها را دیدیم. در این مطلب که بخش دوم و پایانی است به انواع مختلف دیگری از انواع آن می پردازیم:

 

عدم وجود تقاضا: برخی از محصولات با چالش عدم وجود تقاضا مواجه می‌شوند. مثالی ازاین‌دست وضعیت محصولات و دوره‌های آموزشی در دوره‌ای هستند که اصلاً برای آن‌ها تقاضایی وجود ندارد یا اینکه میزان تقاضا برای آن‌ها بسیار اندک است. مواجه و حل و رفع این وضعیت بسیار سخت و دشوار است.

 

تقاضا رو به کاهش: تقاضا رو به کاهش زمانی است که تقاضا برای یک محصول در حال کاهش یافتن است. به‌عنوان‌مثال، زمانی دستگاه‌های پخش CD به بازار معرفی‌شده بودند و دستگاه‌های آی‌پاد وارد بازار شدند، تقاضا برای دستگاه‌های والکمن (Walkman) به‌شدت کاهش پیدا کرد. هرچند که همچنان مقداری تقاضا برای این محصول وجود داشت، تقاضا مرتبط با آن یک تقاضا رو به کاهش بود. وظیفه یک مدیر بازاریابی در چنین شرایطی یافتن راه‌هایی برای احیاء تمایل به خرید محصول و خارج کردن تقاضا از حالت کاهش و تنزل هست.

 

demand-media-wordle1

 

تقاضا نامنظم: تقاضای نامنظم به تقاضایی گفته می‌شود که به‌طور ثابت و مستمر وجود نداشته با مقدار آن تغییر می‌کند. بهترین مثال از این وضعیت انواع محصولات فصلی از قبیل چتر، تهویه هوا یا محل استراحت هست. میزان فروش این محصولات به‌صورت نامنظم بوده و در طی فصولی که اوج مصرف آن‌ها هستند بیشترین فروش رادارند و این در حالی است که تقاضا برای آن‌ها در طی فصول دیگر بسیار کم است. بهترین راه برای مواجه با تقاضای نامنظم معرفی مشوق‌هایی برای مشتری به‌منظور خرید این دست از کالاها هست.

 

تقاضا کامل: در یک شرایط ایده آل، یک شرکت همواره باید با حداکثر تقاضا روبرو باشد. تقاضای کامل به این معناست که میزان تمایل به خرید محصول برابر با میزان بالقوه عرضه توسط شرکت است. این امر همچنین به این معنا است که بازار از محصول موردنظر این شرکت راضی بوده و اینکه مردم نیز تمایل به خرید این محصول از همین شرکت دارند. چالش بازاریابی در این نوع از تقاضا حفظ میزان علاقه‌مندی در محصول و شرکت موردنظر هست.

 

تقاضا بیش‌ازحد: تقاضا بیش‌ازحد درزمانی است که ظرفیت تولید شرکت‌ها محدود است، اما میزان تقاضای بیش از میزان عرضه است. این حالت گاهی اوقات و در برخی از فصول در بازار سیمان کاملاً مشهود است. به‌طورکلی، اغلب صنایع سیمان دارای ظرفیت تولید محدودی هستند و این موضوع باعث می‌شود که تغییر دادن برند و عرضه‌کننده از طرف مصرف‌کننده به‌طور مکرر دیده شود. برخی از شرکت‌های از روش‌ها و تکنیک‌های ضد بازاریابی برای معکوس کردن این وضعیت استفاده می‌کنند. این موضوع به این دلیل است که اگر شرکتی فعالیت‌های مرتبط با بازاریابی خودش را حفظ کند، اما قادر به تأمین میزان کالا یا محصول خواسته شده نباشد، شرکت به‌شدت ازلحاظ ارزش ویژه برند ضربه می‌خورد.

در این مطلب و مطلب قبلی 8 نوع مختلف از انواع تقاضا را موردبررسی قراردادیم که یک مدیر بازاریابی موظف به‌پیش بینی و مدیریت آن‌ها هست. هر نوع از تقاضا دارای چالش‌های خاص خودش است و مدیر بازاریابی برای برخورد کردن با آن‌ها و مدیریت تمامی آن‌ها باید بسیار سریع عمل کند.

  • بهزاد حسین عباسی
۳۱
ارديبهشت

چهار نوع مختلف از تقسیم بازار و چگونگی انجام آن – بخش دوم و پایانی

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

در بخش اول از این مطلب به اهمیت تقسیم بازار پرداختیم و ضمن معرفی 2 شکل از انواع آن مثال‌هایی هم دراین‌باره مطرح کردیم، در این بخش به معرفی دو شکل دیگر از انواع آن همراه با مثال می‌پردازیم.

انواع مختلفی از تقسیم بازار که در بخش قبل به آن کردیم عبارت بودند از تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های جمعیت شناختی و روش دیگر بر اساس ویژگی‌های رفتاری و در این بخش به دو شیوه دیگر از تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی و تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های جغرافیایی می‌پردازیم:

 

تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی:

تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی شیوه‌ای است که در آن از سبک زندگی مردم، فعالیت‌های آنها، علایق آنها و همچنین نظرات آنها برای تعریف و مشخص کردن یک بخش از بازار استفاده می‌شود. می‌توان گفت که تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی تقریباً مشابه با شیوه تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های رفتاری است. اما تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی جنبه‌های روان‌شناختی رفتار خرید مصرف‌کننده را هم مدنظر قرار می‌دهد. این زمینه‌های روان‌شناختی ممکن است شامل سبک زندگی مصرف‌کننده‌ها، موقعیت اجتماعی آنها و همچنین فعالیت‌ها، علایق و نظرات آنها شود.

 

تقسیم بازار

 

کاربرد شیوه تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی امروزه در تمامی بخش‌ها و فعالیت‌ها دیده می‌شود. به‌عنوان‌مثال برند زارا Zara بازار خودش را بر اساس سبک زندگی تقسیم می‌کند که در آن مشتریانی که خواهان بهره مندی از آخرین سبک‌های لباس و همچنین سبک‌های متمایز از بقیه مردم هستند، به فروشگاه‌های آن مراجعه می‌کنند. به‌طور مشابه برند Arrow هم خودش را برای سبک زندگی بسیار ویژه و خاص و مخصوص شرایط دفتری، اداری و رسمی بازاریابی می‌کند که در آن مدیران و مدیران ارشد به دنبال استفاده از پوشش ویژه هستند. بنابراین همانطور که در ابتدا به آن اشاره شد این سبک از تقسیم بازار بر اساس سبک زندگی و فعالیت‌ها، علایق و نظرات مشتریان بالقوه آنها می‌شود.

 

تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های جغرافیایی:

این نوع از تقسیم بازار به دنبال تقسیم و بخش‌بندی مردم بر اساس موقعیت جغرافیایی آنها می‌باشد. مشتریان بالقوه آنها بر اساس موقعیت جغرافیایی خودشان که در آن واقع‌شده‌اند دارای نیازها و خواسته‌های متفاوتی هستند. مثلا افرادی که در مناطق غیر شهری زندگی می کنند ممکن است به دستگاه‌های تصفیه آب با فشار اُسمزی معکوس نیاز داشته باشند، در حالی که افرادی که در مناطق شهری زندگی می کنند به دستگاه‌های تصفیه آب با سیستم پرتوافکنی ضد باکتریایی ماورای بنفش نیاز داشته باشند. بنابراین نیاز آنها بر اساس موقعیت جغرافیایی آنها متفاوت می‌باشد.

به‌طور مشابه در کشورهایی با آب‌وهوای سرد همین شرکت ممکن است به بازاریابی محصولات گرمایشی خود بپردازد و البته باز همین شرکت ممکن است در کشورهای با آب‌وهوای گرم اقدام به هدف‌گیری و بازاریابی محصولات هواساز خودشان بکنند. بدین ترتیب تعدادی از شرکت های از روش تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های جغرافیایی استفاده کنند. این روش از تقسیم بازار یکی از آسان ترین روش از روشهای تقسیم بازار است، اما در واقع تنها در دهه اخیر توسط شرکت ها به عنوان مبنایی برای تقسیم بازار مورد استفاده قرارگرفته است که در آن صنایع جدید مختلفی پا به عرصه ظهور گذاشته اند و دسترسی کمتری به مشتریان داشته اند. امروزه، میزان دسترسی شرکت های به مشتریان به دلیل استفاده از روش های ارتباطی مختلف به‌مراتب بیشتر شده است، اما همچنان استفاده از روش های تقسیم بازار بر مبنای ویژگی‌های جغرافیایی آنها در زمانی که شرکت های در پی گسترش کسب‌وکار در مناطق محلی و همچنین مناطق بین‌المللی هستند بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد.

به‌هرحال چهار روشی که در این مطلب و مطلب قبلی به آنها اشاره شد، روشهایی هستند که امروزه برای تقسیم بازار از آنها استفاده می‌شود. بنابراین روش ها، شما برای تقسیم بازار خود از چه روش هایی استفاده می‌کنید و چگونه آن را اجرا می‌کنید؟

 

  • بهزاد حسین عباسی