مدرس مدیریت فروش استاد مدیریت فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس فروش استاد فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس مدیریت فروش استاد مدیریت فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس فروش استاد فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس مدیریت فروش استاد مدیریت فروش سخنران فروش تدریس فروش

مدرس فروش استاد فروش سخنران فروش تدریس فروش

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سخنران مدیریت» ثبت شده است

۰۵
خرداد

مقدمه
پیش‌رفت و توسعه‌ی سریع در جهان امروز و تغییرات پرشتاب محیطی، آگاهی از تحولات را ضروری ساخته است.
نیاز به برنامه‌ریزی بر کسی پوشیده نیست. بی‌اعتمادی ناشی از تغییرات محیطی و کسب سود بیش‌تر برنامه‌ریزی را به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل کرده است.
برنامه‌ریزی استراتژیک عوامل اساسی خطرآفرین محیطی را تحلیل می‌کند و برای رسیدن به هدف از کوتاه‌ترین راه ممکن، راه‌حل‌های مناسب ارایه می‌دهد. به عبارت دیگر، برنامه‌ریزی استراتژیک فرآیند تعیین اهداف سازمان و تصمیم‌گیری درباره‌ی طرح‌های جامع عملیاتی و اجرایی برای تحقق آن اهداف است. با وجود اهمیت برنامه‌ریزی استراتژیک هنوز در بسیاری از سازمان‌ها تاثیر حیاتی آن در رسیدن به اهداف سازمان به خوبی درک نشده است و حتا در بعضی مواقع مدیران آن را یک امر تجملی و پرهزینه می‌دانند. به عقیده بعضی از اندیشمندان برنامه‌ریزی استراتژیک بیان‌گر قدرت خلاقیت مدیران و ساختن آینده است. به عبارت دیگر، مدیران از طریق برنامه‌ریزی استراتژیک آینده‌سازی می‌کنند. به کار بردن برنامه‌ریزی استراتژیک، نیازمند همراهی سایر بخش‌ها هم‌چون R&D ، MIS و توسعه‌ی منابع انسانی است که خود تحولی در بهبود و توسعه‌ی سازمان به شمار می‌آید. پیش از آشنایی با فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک لازم است که عناصر آن شناخته شوند. این عناصر عبارت‌اند از: تعریف، رسالت و اهداف و ....


 بهزاد حسین عباسی

مدرس اصول و فنون مذاکره

معلم اصول و فنون مذاکره

استاد  اصول و فنون مذاکره

سخنران  اصول  و فنون مذاکرات تجاری و مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

مدرس مدیریت ارتباط با مشتری

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir



برنامه‌ریزی استراتژیک
برنامه‌ریزی استراتژیک در بخش دولتی تاریخی طولانی دارد. واژه‌ی استراتژیک از کلمه‌ی یونانی (STRATEGO) مرکب از (STRATOS) به معنای ارتش و (EGO) به معنای رهبر گرفته شده است. با وجود این، برنامه‌ریزی استراتژیک در بخش خصوصی توسعه یافته است. با آن‌که رویکردهای برنامه‌ریزی استراتژیک در بخش خصوصی تدوین شده‌اند، می‌توانند به سازمان‌-دهی دولتی و غیرانتفاعی و هم‌چنین جوامع و دیگر نهادها کمک کنند. برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌توان تلاشی منظم و سازمان‌یافته برای تصمیم‌گیری و مبادرت به اقدامات بنیادین تعریف کرد که به موجب آن‌ها، مشخصاتی از قبیل ماهیت یک سازمان و نوع فعالیت‌های آن مشخص خواهد شد.
(تعریف OLSEN AND EADIE) در تعریفی دیگر برنامه‌ریزی استراتژیک فرآیندی است در تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاش‌های آن برای دست‌یابی به اهداف و رسالت بلندمدت با توجه به امکانات و محدودیت‌های درونی و بیرونی.
در یک تعریف دیگر برنامه‌ریزی استراتژیک به معنای فرآیند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آینده‌ی سازمان یا جامعه، تنظیم اهداف، تدوین یک استراتژی برای تحقق آن اهداف و اندازه‌گیری نتایج است.
(تعریف (OSBORNE & GAEBLER) و تعریفی دیگر که برنامه‌ریزی استراتژیک را برنامه‌ریزی در مورد هدف‌های بلندمدت سازمان و انتخاب فعالیت لازم برای تحقق آن‌ها بیان می‌دارد.
در این‌جا تفاوت‌های بین برنامه‌ریزی استراتژیک (STRATEGIC PLANNING) و برنامه‌ریزی تاکتیکی TACTICAL PLANNING)) بیان می‌شود. روشن است که برنامه‌ریزی تاکتیکی و استراتژیکی تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند، اما این تفاوت دارای مرزهای روشن نیست، زیرا آن‌چه که برای یک فرد تصمیم تاکتیکی است برای فرد دیگر ممکن است تصمیم استراتژیک باشد. به طوری که تشخیص تفاوت میان آن‌ها یک امر نسبی است و نه مطلق.

با این وجود، بعضی از تفاوت‌ها را می‌توان به شرح زیر برشمرد:

    برنامه‌ریزی تاکتیکی به طور کلی در سطوح میانی و پایه‌ی سازمان انجام می‌گیرد در حالی که برنامه‌ریزی استراتژیک در سطوح عالی شکل می‌گیرد


    در برنامه‌ریزی تاکتیکی بیش‌تر بر منافع فعلی سازمان تاکید می‌شود در حالی که در برنامه‌ریزی استراتژیک به منافع آینده‌ توجه می‌شود. به بیان دیگر، دید برنامه‌ریزی تاکتیکی کوتاه مدت و دید برنامه‌ریزی استراتژیک بلندمدت است


    در برنامه‌ریزی تاکتیکی بیش‌تر روش‌های کار تجربه شده و متکی به دستاوردهای گذشته مورد استفاده قرار می‌گیرد در حالی که در برنامه‌ریزی جامع روش‌های نو و تجربه نشده نیز پا آزمایش می‌شوند؛


    برنامه‌ریزی تاکتیکی نسبت به برنامه‌ریزی استراتژیکی مخاطره‌ی کم‌تری دارد


    تاکید برنامه‌ریزی تاکتیکی بر کارایی است، در حالی که برنامه‌ریزی استراتژیک به اثربخشی نظر دارد.


برنامه‌ریزی استراتژیک سبب می‌شود که کارکنان در محدوده‌ی زمان حال باقی نمانند و به افق‌های دوردست توجه کنند.
برنامه‌ریزی استراتژیک با محدودیت‌ها و تنگناهایی همراه است ولی کاربرد صحیح آن دستاوردهای مثبتی برای سازمان‌ها به دنبال دارد.


ویژگی‌های برنامه‌ریزی استراتژیک
«راسل اکاف» در مورد برنامه‌ریزی سه ویژگی را بر می‌شمرد:

    برنامه‌ریزی چیزی است که ما بیش از هر کار دیگر به آن مشغول هستیم؛ یعنی تصمیم‌گیری مبتنی بر پیش‌بینی است.


    برنامه‌ریزی هنگامی لازم است که موقعیت مطلوب ما برای آینده، دربرگیرنده‌ی مجموعه‌ای از تصمیمات متکی بر یکدیگر باشد؛ یعنی با یک نظام تصمیم‌گیری مواجه هستیم.


    برنامه‌ریزی فرآیندی است که سازمان را در ایجاد یک یا چند موقعیت دل‌خواه برای آینده که دست‌یابی به آن‌ها دشوار به نظر می‌رسد، یاری می‌دهد.

ویژگی‌های دیگری می‌توان برای برنامه‌ریزی استراتژیک برشمرد که به شرح زیر هستند:

    انعکاس ارزش‌های حاکم بر جامعه
    توجه به سوال اصلی و اساسی سازمان
    تعیین چارچوبی برای برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری مدیریت
    دید درازمدت و توجه به افق‌های دورتر سازمان
    ایجاد پیوستگی و انجام در عملیات و اقدام‌های سازمان در دوره‌های زمانی طولانی
    فراگیری برنامه‌ریزی عملیاتی سازمان و جهت‌بخشی به آن.


دو پرسش مهم که سازمان در اجرای برنامه‌ریزی استراتژیک با آن‌ها روبه‌روست عبارت‌اند از:

    فعالیت موسسه چیست؟
    دلیل انجام این فعالیت چیست؟

برای پاسخ به سوال اول باید رسالت موسسه تعریف شود و پرسش دوم با انتخاب و تعیین اهداف موسسه مربوط پاسخ داده می‌شود.

رسالت
تعریف رسالت می‌تواند آن‌قدر کلی و مبهم باشد که در پایان معنای مشخصی را به ذهن نراند و یا تنها جنبه‌ی تبلیغاتی عمومی داشته باشد و از ایده آل‌هایی سخن بگوید که دست‌یابی به آن‌ها نامکن است. به عقیده‌ی "پیتر دراکر" نبود فلسفه وجودی به تنهایی مهم‌ترین علت شکست‌های بازرگانی است.
رسالت یا ماموریت شامل تعریف روشنی از دامنه‌ی فعلی و مورد انتظار کسب‌وکار در چند سال آینده است. رسالت یا ماموریت نشان‌دهنده‌ی نوع کسب‌وکاری است که سازمان در آن فعالیت می‌کند. اعضای سازمان بدون داشتن چشم‌انداز موفقیت از چه‌گونگی تحقق رسالت سازمان آگاهی نخواهند داشت. به بیان دیگر رسالت، هدف سازمان و دلیل انجام وظایفی را که سازمان بر عهده دارد، مشخص می‌کند.

اهداف
اهداف خواسته‌های مشخص‌تری هستند که از ماموریت و بررسی محیطی ناشی می‌شوند عناصر استراتژی مدیریت رده بالاتر به اهداف پایین‌تر تبدیل می‌شوند.
در مورد اهداف، بیان این نکته ضروری است که چون زمان و منابع محدود است، اولویت بعدی اهداف اهمیت بسیاری می‌یابد. در این زمینه مصالحه (TROD OFF) برای مثال بین سوددهی و سهم بازار یا سایر اهداف باید به طور کامل روشن باشد تا مهم‌ترین اهداف سازمان به دست آید.


رویکرد برنامه‌ریزی استراتژیک
برای طرح یک برنامه‌ریزی استراتژیک می‌توان سه گام اساسی را در نظر گرفت و بر اساس آن طرح استراتژیک را برنامه‌ریزی و اجرا کرد. این سه گام عبارت است از:

    گام اول: جای‌گاه خود را به عنوان یک سازمان مشخص کنیم؛ (کجا هستیم؟)
    گام دوم: برنامه‌ی ما برای آینده‌ی سازمان چیست؛ (به کجا می رویم؟)
    گام سوم: برای رسیدن به هدف یک رویکرد بنا کنیم و آن را به مرحله اجرا درآوریم.


    ویژگی‌های گام اول: در این مرحله 5 تا 10 درصد وقت، صرف‌ برنامه‌ریزی می‌شود. به عبارتی در این گام، برنامه‌ریزی نقش عمده‌ای ندارند. تنها، جای‌گاه و وضعیت کنونی سازمان تعیین می‌شود و مشخص می‌شود که سازمان در ابتدای کار در کجا قرار دارد.


    ویژگی‌های گام دوم: برنامه‌ریزی در این گام نقش مهمی به عده دارد و 40 تا 60 درصد وقت گروه را به خود اختصاص می‌دهد. کیفیت تصمیمات این گام بر کامیابی برنامه‌ریزی استراتژیک تاثیر بسزا دارد.


    ویژگی‌های گام سوم: در این مرحله نیز 49 تا 60 درصد وقت گروه صرف برنامه‌ریزی می‌شود. هم‌گام با این مرحله، گروه، استراتژی‌ها را برای تحقق چشم‌انداز تدوین می‌کند. در طول اجرای گام سوم، گروه طراحی تاکتیکی را آغاز می‌کند که به تحقق طرح استراتژیک کمک خواهد کرد.


فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک
الگوی برنامه‌ریزی استراتژیک که فرآیند آن بررسی می‌شود، دارای 8 مرحله است و این الگو نسبت به الگوهای دیگر فهرستی مناسب از مواردی تهیه کرده است که ارایه‌ی یک برنامه‌ریزی استراتژیک را ممکن می‌کند (الگوی BRYSON).

مراحل فرآیند مورد نظر برایسون عبارت است از:

    آغاز فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک و حصول توافق درباره‌‌ی آن
    تعیین و شناسایی دستور سازمانی
    روش به وجود آوردن رسالت و ارزش‌های سازمانی
    ارزیابی محیط خارجی (فرصت‌ها و تهدیدها)
    ارزیابی محیط داخلی (نقاط ضعف و قوت)
    شناسایی مسایل استراتژیکی که سازمان با آن‌ها روبه‌روست
    تنظیم استراتژی‌ها برای مدیریت مسایل استراتژیک
    برقراری دیدگاه سازمانی کارساز برای آینده

این هشت مرحله باید به اجرا، نتیجه‌گیری و ارزیابی منتهی شود. باید توجه داشت که نتیجه‌گیری و ارزش‌یابی در هر مرحله از فرآیند انجام شود.

مرحله‌ی اول: آغاز فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک و حصول توافق بر سر آن: هدف از این مرحله گفت‌وگو و جلب حمایت تصمیم‌گیرندگان کلیدی و رهبران فکری به منظور موفقیت برنامه‌ریزی از سازمان هستند توافق به دست آمده باید کوشش‌ها، مراحل مرجع در طول فرآیند، شکل و زمان‌بندی گزارش‌ها و نقش و وظایف اعضا را دربرگیرد.

    مدیران با به کارگیری برنامه‌ریزی استراتژیک می‌توانند پویایی سازمان را دو چندان کنند.
    برنامه‌ریزی استراتژیک با تحلیل عوامل خطرساز محیطی راه حل‌هایی را برای رسیدن به هدف ارایه می‌کند.


مرحله‌ی دوم، تعیین و شناسایی دستور سازمانی:

دستورهای رسمی و غیررسمی که بر عهده سازمان گذارده می‌شود، بایدهایی هستند که سازمان با آن‌ها روبه‌روست. سازمان‌های معمولی به طور دقیق می‌دانند که چه کارهایی را باید انجام دهند و چه کارهایی را انجام ندهند.

مرحله‌ی سوم، روشن کردن رسالت و ارزش‌های سازمان:

در این مرحله تعیین ماموریت سازمان و یا به عبارت دیگر علت وجود سازمان مشخص می‌شود؛ بدین معنا که چرا سازمان به وجود آمده است و برای تحقق چه چیزی تلاش می‌کند.
تعیین هدف، می‌تواند مقدار قابل توجهی از تضادهای غیرضروری در سازمان را از بین ببرد و به آسان ساختن مذاکرات و بهره‌وری فعالیت‌ها کمک کند. موافقت بر سر اهداف، زمینه‌هایی را که سازمان در آن‌ها با رقابت روبه‌رو خواهد شد، معین می‌کند. سازمان پیش از تدوین شرح رسالت خود باید گروه‌های تاثیرگذار را مورد بررسی و تجزیه و تحلیلی قرار دهد. تاثیرگذار، فرد، گروه یا سازمانی است که می‌تواند بر منابع و یا برون‌داد سازمان تاثیر بگذارد. به عنوان مثال تعدادی از تاثیرگذاران دولت، شهروندان، مالیات‌دهندگان، اتحادیه‌ها، گروه‌های دارای قدرت نفوذ و احزاب و از تاثیرگذاران سازمان غیرانتفاعی ارباب رجوع، کارکنان و تامین‌کنندگان منابع مالی اشاره کرد.

مرحله چهارم، ارزیابی محیط خارجی:

تیم برنامه‌ریزی باید فرصت‌ها و تهدیدها را به خوبی شناسایی و تعیین کند. مطالعه‌ی محیط خارجی و ارزیابی آن برای بهتر شناختن فضایی است که در آن فعالیت می‌شود. روشن است که اگر محیط ثابت بود موضوع تاثیرات محیطی چندان با اهمیت نبود، اما امروزه تغییر به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر قلمداد می‌شود و به همین دلیل شناخت عوامل تاثیرگذار خارجی بسیار مهم است.
هدف اصلی در این مرحله شناخت فرصت‌ها و تهدیدهاست. هر موقعیتی که به حرکت و پیش‌رفت سازمان کمک کند، فرصت و هر موقعیتی که در عملکرد سازمان مانع ایجاد کند، تهدید نامیده می‌شود.

مرحله پنجم: ارزیابی محیط داخلی:

بیش‌تر سازمان‌ها اطلاعات بسیاری در مورد درون‌دادهای خود دارند اما در مورد استراتژی جاری خود چه به صورت کلی و چه بر مبنای کارکرد، نظر مشخصی ندارند. برای شناخت محیط داخلی سازمان باید از مزیت استراتژیک آن آگاه بود. تحلیل و تشخیص مزیت استراتژیک فرآیندی است که توسط آن بازاریابی، تحقیق و توسعه، منابع و کارکنان و سیستم‌های اطلاعات مدیریت سازمان آزمایش می‌شود تا نقاط قوت و ضعف سازمان شناسایی شود.

مرحله ششم، شناسایی مسایل استراتژیکی سازمان:

مسایل و موضوعات استراتژیک باید در نتیجه‌ی فعالیت بررسی محیطی ظاهر شوند. این موضوعات باید با نقاط ضعف داخل سازمان، تهدیدات خارج سازمان و یا فرصت‌های آینده‌ی سازمان در نظر گرفته شوند. سازمان ممکن است خدمات و رویکردهای جدیدی در ارایه‌ی خدمات پیش‌نهاد کند. موضوع‌های استراتژیک باید به نوعی از موضوع‌های روزمره متمایز شوند و فهرست آن‌ها به عنوان تشکیل‌دهنده‌ی پایه‌های استراتژی‌هایی به کار برده شوند که باید تنظیم و اجرا شوند.

مرحله‌ی هفتم، تدوین استراتژی‌ها، برای مدیریت مسایل:

تنظیم و تدوین استراتژی که گاهی طرح اجرایی نامیده می‌شود، مرحله‌ای است که در آن موضوع‌های استراتژیک استنتاج شده از مراحل قبلی به صورت اجرایی در می‌آیند. در این مرحله استراتژی‌هایی برای تحقیق اهداف عینی منتخب تنظیم می‌شوند و می‌توان در عمل آن‌ها را طرح‌های اجرایی که نشان‌دهنده‌ی مراحل اصلی، پاسخ‌گویی‌ها، ضرب‌الاجل‌ها و منابع مورد نیازجهت تحقیق اهداف عینی هستند، دانست.
یک استراتژی کارساز باید با چند معیار مطابقت داشته باشد، از نظر فنی قابل اجرا و از نظر سیاسی مورد قبول گروه‌های تاثیرگذار کلیدی باشد و با فلسفه و ارزش‌های محوری سازمان هماهنگ باشد. افزون بر این، استراتژی کارساز باید مسایل اخلاقی، معنوی و قانونی را نیز رعایت کند.


مزایای برنامه‌ریزی استراتژیک

    یکی از مزایای برنامه‌ریزی استراتژیک های بودن آن است. این نوع برنامه‌ریزی جهت و مسیر فعالیت‌ها و عملیات سازمان را مشخص می‌سازد و به عنوان راهنمای سازمان عمل می‌کند.


    جهت‌گیری آینده، اولویت‌ها را مشخص می‌کند و تصمیم‌های امروز را در پرتو پیامدهای آینده اتخاذ می‌کند.


    برنامه‌ریزی استراتژیک نقش هماهنگ‌کننده بین برنامه‌های عملیاتی سازمان را انجام می‌دهد و اقدامات واحدهای مختلف را در یک مسیر جهت می‌بخشد.


    با اوضاع و شرایطی که به سرعت دست‌خوش تغییر می‌شوند، به روشی کارساز برخورد و کار تیمی و تخصصی کارشناسی ایجاد می‌کند.


    برنامه‌ریزی استراتژیک با نگرش بلندمدت، به پیش‌بینی‌های آینده می‌پردازد و از این رو دارای اطلاعاتی است که برای اقدامات درازمدت مدیران مفید است.


    برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک خواهان بینش استراتژیک در سراسر واحدهای سازمانی و از جمله همه‌ی سیستم‌های اداری است و به جای این‌که عملی مکانیکی باشد نقش محوری افراد، گروه‌ها و نفوذ فرهنگ سازمان را به رسمیت می‌شناسد.


محدودیت‌ها
با وجود مزایای برشمرده شده برنامه‌ریزی استراتژیک بسیاری از صاحب‌نظران نیز برنامه‌ریزی استراتژیک را ناکارا و گاهی اوقات زاید می‌دانند و محدودیت‌هایی را در جهت کاربرد آن بیان می‌دارند که عبارت است از:

    بالا بودن هزینه‌هایی که برای برنامه‌ریزی مورد نیاز است و بیش‌تر سازمان‌های کوچک امکان استفاده از آن را پیدا نمی‌کنند؛


    از نظر زمانی این نوع برنامه‌ریزی نیاز به زمان طولانی دارد. سازمان‌ها برای برنامه‌ریزی باید مدت‌زمان زیادی وقت صرف کنند و مراحل مختلف این فرآیند را پشت سر نهند تا سیستم برنامه‌ریزی استراتژیک بتواند شروع به کار کند.


    فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک بیش از آن‌چه هست یا می‌تواند باشد، منطقی و تحلیلی ارایه شده است. طرح آن بیش از اندازه ذهنی است و نمی‌تواند پویایی‌های اجتماعی- سیاسی کار در هر سازمان را به شمار آورد؛


    تصمیم‌گیری در مورد ماموریت و اهداف همواره ساده نیست و ممکن است معنایی نداشته باشد؛


    برنامه‌ریزی استراتژیکی از نظر تخصصی نیاز به نیروی انسانی متخصص دارد که در دست‌رس همه‌ی سازمان‌ها نیست؛


    دست‌رسی نداشتن سازمان‌ها برای رسیدن به اطلاعات جامع و به موقع در مورد محیط، تحولات و رویدادهای کلان محیطی؛


    ناآشنایی مدیران با مباحث مدیریت استراتژیک و برنامه‌ریزی استراتژیک و بی‌اعتمادی آن‌ها به برنامه‌ریزی استراتژیک.


منابع

    الوانی، سید مهدی، مدیریت عمومی، نشرنی، 1376، چاپ دهم.
    براین کوبین، جیمز و منیزبرگ، هنری و جیمز رابرت، مدیریت استراتژیک، ترجمه محمد صائبی، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1376، چاپ دوم.
    رضاییان، علی، اصول مدیریت، انتشارات سمت، چاپ ششم، 1371.
    زاهدی، شمس‌السادات و الوانی، سید مهدی و فقیهی، ابوالحسن، فرهنگ جامع مدیریت، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ دهم، 1379.
    صادق‌پور، ابوالفضل و مقدس، جلال، نظریه سازمان مدیریت و علم مدیریت، مرکز آموزش مدیریت دولتی، چاپ هفتم، 1374.

  • بهزاد حسین عباسی
۰۱
خرداد

 چگونه یک نام تجاری قوی و موثر انتخاب نماییم ؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104


مشاهده نسخه کامل : چگونه یک نام تجاری قوی و موثر انتخاب نماییم ؟


هنگامی که قصد ثبت نام شرکت و یا نام تجاری را دارید. بحث بازاریابی و برندینگ دوباره به صدر لیست تصمیمات باز میگردد. در هنگام انتخاب نام برند خود به 3 نکته اساسی باید توجه نمایید :


1- کاربردی بودن نام تجاری
2- قابلیت به خاطر سپاری نام تجاری
3- سادگی نام تجاری




کاربردی بودن :


به این معنا که در خصوص ماهیت کسب‌وکار شما شرح و تعریفی داشته باشد. در این حالت تمایلات تجاری کسب‌وکار شما می‌تواند در اسم برند شما ظهور نماید. این عمل سبب می‌شود که در زمان معرفی برند نیاز زیادی به توصیف ماهیت اصلی کسب‌وکار خود نداشته باشید. برای مثال : Inc.,International Business Machines[IBM],Cable News Network [CNN],Hotmail


پس مهم‌ترین مزیت انتخاب اسامی کاربردی برای کالا و خدمات، "خودتوصیفی" آن اسم است.


قابلیت به یادسپاری :


معیار "توان به یادآوری" برند بسیار حائز اهمیت است. زیرا هرچه اسم برند سخت‌تر باشد، اصطلاحا در ادبیات برندینگ به آن "برند بدقلق" گویند . برندی که عمق و وسعت مناسب را حتی با صرف زمان و هزینه پیدا نمی‌نماید.


این‌گونه برندها به علت عدم جلب نظر و برانگیخته ننمودن حس کنجکاوی مخاطب، هرگز موفق نیستند. این معیار به دنبال خودتوصیفی برند نیست بلکه به دنبال "ایجاد تصویر از برند" در ذهن مخاطب است.در "خودتوصیفی برند" به دنبال شناخت راحت‌تر مصرف‌کننده از وظیفه برند هستیم. در "ایجاد تصویر از برند" به دنبال ایجاد حس علاقه به برند از طریق تصویرسازی برای برند هستیم.


در خود توصیفی برند حس کنجکاوی مشرف کننده تحریک نمی‌شود. اما در ایجاد تصویر از برند به علاقه تحریک فرایند تصویرسازی ذهنی حس کنجکاوی نسبت به برند صورت می‌پذیرد. برای مثال : Sony,Yahoo! ,Motorola,Pepsi


این خصوصیت به خاطر به یادسپاری نام برند موجب می‌گردد که نام برند به‌ صورت منحصربه‌فرد در ذهن شکل گیرد. زیرا که پیش از شما کسی از آن نام استفاده ننموده است، پس سطح شناخت و تمایز عناصر هویتی برند از سوی مخاطب بسیار بالاست.


اما باید بدانید که نام برندی که از این خاصیت استفاده می‌نماید باید در حوزه بازاریابی و تبلیغات بسیار قویی‌تر عمل نماید تا مفهوم درستی از برند را در ذهن مخاطب ایجاد نماید.


نامی که به راحتی به یاد بیاید، اما مخاطب کاربرد آن را به خاطر نیاورد، حتما در برندینگ آن ضعف بزرگی وجود داشته است. اگر نامی که انتخاب میشود دارای معنا نیز باشد به این یادآوری کمک بسیار زیادی می‌نماید.




سادگی


سومین رویکرد در انتخاب نام برند برای شرکت، محصول یا خدمت همان سادگی است.


کمتر کسی علاقه به نام برندی دارد که تلفظش سخت است. تلفظ برخی برندهای به حدی سخت است که فرد در هنگام تلفظ نام برند تا مرحله گاز گرفتن زبانشان پیش می‌روند، کلمات عجیب‌وغریبی که فقط مالک نام برند از داشتنش خوشحال است. نام تجاری هرچه نام پیچیده‌تر باشد، راحت‌تر نیز فراموش می‌گردد. سادگی نام برند، حتما اثر خود را بر قابلیت به یادسپاری و کاربردی بودن آن، تحمیل خواهد نمود.


مردم حتما نام‌های پیچیده و طولانی را به یاد نخواهند آورد. به خاطر همین مسئله است که برخی اسم‌های طولانی را مخفف می‌نماییم و یاد با بهره‌گیری از برخی تکنیک‌ها کوچک‌سازی و یا تفکیک ، به نام برندی جدید و ساده دست‌ی مییابیم.


یک قانون ساده وجود دارد، اگر مردم در هنگام بیان یک نام تجاری، مجبور شوند تا زبان خود را خیلی پیچ‌وتاب دهند و یا به چهره‌شان فشار وارد نمایند،حتما نام سختی انتخاب شده است. برخی از برندهای ساده مثل : Apple,Dell,Ford,Nike


در هنگام انتخاب نام به موارد زیر نیز توجه خاصی داشته باشید :


1- اسم باید بیان‌کننده حس و تصویری مناسبی در مورد محصول یا خدمت سازمان باشد.
2- اگر از اسم واقعی/حقیقی برای برندتان استفاده می‌نمایید، حتما از منحصربه‌فرد و توصیفی بودنش، اطمینان حاصل نمایید.
3- نامی را انتخاب نمایید که از نظر قانونی قابل به‌کارگیری باشد.
4- آیا نام دامین مناسبی برای این نام تجاری در دسترس است.

  • بهزاد حسین عباسی
۳۱
ارديبهشت

موانع ورود و خروج از بازار

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

یک مانع در ورود به بازار چیزی است که جلوی ورود شما به بازار را گرفته یا در ورود توانایی یک شرکت یا رقیب به بازار یا یک صنعت تأخیر ایجاد می‌کند. یک مانع در خروج از بازار چیزی است که جلوی خروج از بازار را گرفته یا در توانایی یک شرکت یا رقیب از بازار تأخیر ایجاد می‌کند.

به‌طورکلی، صنایعی که ورود به آنها برای رقبای جدید سخت است در دوره‌های به نسبت طولانی از میزان سوددهی بالا برخوردار بوده حجم رقابت در آنها محدود هست. به‌طور عکس، صنایعی که ورود به آنها برای رقبای جدید ساده است، در دوره مناسب بودن و بالا بودن سودآوری صنعت شرکت‌های جدید را به برای ورود به صنعت ترغیب می‌کند. بنابراین حجم رقابت بین رقبا به‌شدت زیاد است. از طرف دیگر، صنایعی که خروج از آنها سخت است، به نسبت صنایعی که خروج از آنها آسان است،، دارای رقابت بیشتری می‌باشند.

 

برخی از موانع اصلی در ورود به یک بازار عبارت است:

– صرفه‌جویی به مقیاس: نیاز به حجم بالایی از تولید و فروش برای رسیدن به سطحی از هزینه در هر واحد از تولید برای سودآوری یک مانع برای ورود به بازار هست.

– سرمایه‌بر بودن: یک سرمایه‌گذاری مالی بزرگ در ازاء تولید هر یک واحد از محصول در ماشین‌آلات تمایل به محدود کردن یک شرکت برای ورود به یک صنعت در نظر گرفته می‌شود.

– مالکیت معنوی: اختراعات ثبت‌شده و انواع دیگر از مالکیت معنوی در ایجاد مانع برای ورود به یک صنعت بسیار مهم شناخته می‌شود.

– هزینه‌های بالا سوئیچینگ: تمایل خریداران محصول یک صنعت جهت محتاط بودن نسبت تغییر دادن نظر و سلیقه خود از یک عرضه‌کننده به عرضه‌کننده دیگر تمایلی جهت محدود کردن ورود به بازار در نظر گرفته می‌شود.

– هویت تثبیت‌شده برند: ورود به صنایع تحت سلطه قرارگرفته توسط محصولات شناخته‌شده و برند به دلیل نیاز به سرمایه مالی و زمانی زیاد برای ایجاد و معرفی یک محصول مناسب و شناخته‌شده دیگر در بازار بسیار سخت و دشوار هست.

– اجازه‌ها و پروانه موردنیاز: صنایعی که ورود به آنها نیازمند اخذ مجوزها و پروانه‌هایی است تا در آنها موفق به تولید شویم، جزء در صنایعی هستند که ورود به آنها سخت و محدود است.

– استانداردهای دولتی: صنایعی که در آنها از استانداردهای صنعتی سفت‌وسخت استفاده می‌شود نیز جزء صنایعی در نظر گرفته می‌شوند که ورود به آنها سخت است.

 

موانع ورود و خروج از بازار

 

برخی از موانع اصلی در خروج از یک بازار عبارت است:

– سرمایه‌گذاری در تجهیزات تخصصی: سرمایه‌گذاری در تجهیزات تخصصی که قابل‌استفاده در صنایع دیگر نیستند، به یک مانع در خروج در نظر گرفته می‌شود.

– مهارت‌های تخصصی: مهارت‌های بسیار تخصصی توسط مشارکت‌کنندگان در یک پروژه یا صنعت که قابل‌استفاده در صنایع دیگر نیستند، نیز به‌عنوان مانعی برای خروج از صنعت در نظر گرفته می‌شوند.

– هزینه‌های ثابت بالا: مقادیر بالای هزینه‌های اختصاص‌یافته نیز به‌عنوان مانعی در خروج از یک صنعت در نظر گرفته می‌شوند.

 

اگر ما به ترکیب فرایند ورود و خروج و موانع ورود و خروج از بازار یک صنعت بپردازیم، می‌توانیم به تخمین رقابت، ثبات و سودآوری یک صنعت بپردازیم. همچنان که در تصویر شماره یک زیر نشان داده است، صنعتی که ورود به آن ساده بوده اما خروج از آن سخت و دشوار است، دارای رقابت زیاد و همچنین سودآوری پایینی است. در اولین نشانه‌های از سودآوری بالا در آن، رقبا به سمت آن هجوم می‌آورند. هرچند که در زمان کاهش پیدا کردن میزان سودآوری، خروج از آن بسیار سخت است که موجب کاهش و پایین ماندن سودآوری آن می‌شود.

 

موانع ورود و خروج از بازار

 

به‌طور عکس، در تصویر بعدی کسب‌وکاری نشان داده‌شده است، که ورود به آن سخت ولی خروج از آنها آسان است. این صنایع دارای رقابت اندکی در خودشان بوده و میزان سودآوری آنها زیاد است. در زمان سودآوری بودن بازار رقبا برای ورود به آن دارای سختی و مشکلات زیادی هستند. بااین‌وجود، در دوره‌های کاهش پیدا کردن میزان سودآوری، رقبا به‌راحتی آن صنعت را ترک می‌کنند.

 

موانع ورود و خروج از بازار

 

صنایعی که ورود و خروج از آنها ساده است نیز در تصویر شماره 3 نشان داده‌شده‌اند. اندازه و ترکیب این صنایع سیال بوده و به‌راحتی تغییر می‌کنند. عرضه نسبت به تغییرها اتفاق افتاده در میزان تقاضا خیلی سریع پاسخ داده و قیمت‌ها سریع به تعادل می‌رسند. رقابت در آنها محدود و در حد میانه هست، چراکه جریان ورود و خروج از صنعت آسان در نظر گرفته می‌شود.

 

موانع ورود و خروج از بازار

 

صنایعی که ورود و خروج از آنها سخت است در تصویر شماره 4 نشان داده‌اند. اندازه و ترکیب این صنعت ثابت است و به آهستگی تغییر می‌کند. تغییرات در میزان عرضه به دلیل سیگنال‌ها و علائم بازار آهسته بوده و درنتیجه قیمت نسبت به تغییرات ایجادشده در میزان تقاضا به‌شدت پاسخ می‌دهد. میزان رقابت در صنعت هم نسبت به تغییرات تقاضا به‌شدت می‌تواند تغییر کند.

  • بهزاد حسین عباسی
۳۱
ارديبهشت

انواع تقاضا چیست؟ – بخش اول

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

پیش‌بینی تقاضا یک فعالیت حیاتی در حوزه بازاریابی و فروش به‌حساب می‌آید. یکی از مهم‌ترین کارکردهای  پیش‌بینی تقاضا این است که موجب عدم داشتن حجم بالایی از موجودی در انبارها و تحمیل هزینه نگهداری از آن‌ها می‌شود و همچنین موجب جلوگیری از استفاده کمتر از حد از ظرفیت عملیاتی تولید هم می‌شود. با لحاظ کردن انواع مختلف تقاضا در بازار، بنگاه مربوطه قادر به داشتن پیش‌بینی مناسب بوده و می‌تواند بر اساس آن برای موجودی انبار خودش برنامه‌ریزی کند و به اهداف از پیش تعیین‌شده برای بنگاه دست پیدا کند.

 

به‌طورکلی 8 نوع مختلف از تقاضا در حوزه بازاریابی وجود دارد که یک مدیر بازاریابی در زمان پیش‌بینی تقاضا باید آن‌ها را مدنظر قرار دهد. در ادامه به بررسی انواع مختلفی از تقاضا در حوزه بازاریابی و چگونگی برخورد کردن با چالش‌های مختلف مربوط به آن‌ها توسط مدیر بازاریابی می‌پردازیم:

 

تقاضا منفی: تقاضای منفی نوعی از تقاضا است که در صورت عدم استقبال از محصول در کل بازار به وجود می‌آید. درمجموع ممکن است محصول، کالایی مفید باشد اما مشتری نیازی به آن نداشته باشد. به‌عنوان‌مثال، خدمات دندانپزشکی درزمانی که مردم در کل مشکلی نسبت به دندان‌های خود احساس نمی‌کنند و از روش‌های پیشگیرانه برای جلوگیری از نیاز به این محصول و خدمات استفاده می‌کنند. بیمه، که در حالت کلی همه مردم باید از آن استفاده کنند، اما خرید و تهیه بیمه‌نامه را به تأخیر می‌اندازند. به‌طور مشابه، مردم خواهان جلوگیری از حملات قلبی هستند و درنتیجه ممکن است برای یک چک کاپ کلی از بدن هزینه‌هایی را صرف می‌کنند، حتی ممکن است نتایج به‌دست‌آمده هم منفی باشد، اما بازهم برای دریافت همین نتیجه منفی هم هزینه‌هایی را صرف می‌کنند. یک مدیر بازاریابی باید از طریق بررسی و تحلیل موقعیت عدم وجود تقاضا برای یک محصول متوجه شود که چرا بازار محصول را دوست ندارد و سپس با اقدامات بازاریابی مناسب، وضعیت را برعکس نماید.

 

تقاضا

 

تقاضا ناپاک: تقاضای ناپاک روی دیگر تقاضای منفی است. در نوع منفی تقاضاها، حتی در حالتی که استفاده از یک محصول برای مشتری ممکن است لازم و ضروری هم باشد، بازهم مشتری نسبت به آن اقبالی نشان نداده آن را نمی‌خواهد. اما در تقاضای ناپاک، مشتری نباید علاقه‌ای به محصول داشته باشد و محصول برای وی منفعتی ندارد، اما بازهم شدیداً محصول را خواسته و از آن استفاده می‌کند. بهترین مثال از این نوع تقاضا انواع مختلف سیگار، نوشیدنی‌های الکلی، اسلحه و فیلم‌های مسروقه و بدون مجوز است.

 

تقاضا پنهان: تقاضای پنهان، همچنان که از نام آن مشخص است، نوعی از تقاضا است که مشتری نیاز خودش به آن محصول را دیرتر متوجه می‌شود. ازاین‌رو، درعین‌حالی که اقدام به خرید یک محصول می‌کند، اما بازهم ممکن است برخی از ویژگی‌های آن محصول را نپسندد و میلی به آن‌ها نداشته باشد. اما بعدها به این ویژگی‌های فکر کند و اقدام به خرید محصول بکند. بهترین مثال از تقاضای پنهان گوشی‌های همراه هوشمند در برابر گوشی‌های همراه ساده هستند. امروزه مردم خواهان داشتن ویژگی‌های امکانات بیشتر و بیشتر بر روی گوشی‌های خودشان هستند. در ابتدا ممکن است تمایل به استفاده از گوشی‌های ساده داشته باشیم، اما پس از مدتی تحریک‌شده و نسبت به استفاده از گوشی‌های هوشمند علاقه‌مند می‌شویم. به‌طور مشابه مردم ممکن است در ابتدا اقدام به خرید یک خودرو با سوخت بنزین نمایند، اما در اغلب موارد در خرید دوم اقدام به خرید یک خودرو دیزلی می‌کنند. وظیفه یک مدیر بازاریابی یافتن ویژگی‌هایی است که در آینده مردم ممکن است در جستجوی آن بربیایند و این ویژگی‌ها را در فعالیت‌های بازاریابی خود به صورتی قرار دهند که مشتری بلافاصله خواهان استفاده و بهره‌مندی از آن باشد.

  • بهزاد حسین عباسی
۳۱
ارديبهشت

انواع تقاضا چیست؟ – بخش دوم و پایانی

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

در بخش اول از این مطلب با کلیاتی در رابطه با انواع تقاضا آشنا شدیم و برخی از انواع تقاضا از جمله تقاضا های منفی، ناپاک و پنهان اشنا شده و مثال هایی از انواع آنها را دیدیم. در این مطلب که بخش دوم و پایانی است به انواع مختلف دیگری از انواع آن می پردازیم:

 

عدم وجود تقاضا: برخی از محصولات با چالش عدم وجود تقاضا مواجه می‌شوند. مثالی ازاین‌دست وضعیت محصولات و دوره‌های آموزشی در دوره‌ای هستند که اصلاً برای آن‌ها تقاضایی وجود ندارد یا اینکه میزان تقاضا برای آن‌ها بسیار اندک است. مواجه و حل و رفع این وضعیت بسیار سخت و دشوار است.

 

تقاضا رو به کاهش: تقاضا رو به کاهش زمانی است که تقاضا برای یک محصول در حال کاهش یافتن است. به‌عنوان‌مثال، زمانی دستگاه‌های پخش CD به بازار معرفی‌شده بودند و دستگاه‌های آی‌پاد وارد بازار شدند، تقاضا برای دستگاه‌های والکمن (Walkman) به‌شدت کاهش پیدا کرد. هرچند که همچنان مقداری تقاضا برای این محصول وجود داشت، تقاضا مرتبط با آن یک تقاضا رو به کاهش بود. وظیفه یک مدیر بازاریابی در چنین شرایطی یافتن راه‌هایی برای احیاء تمایل به خرید محصول و خارج کردن تقاضا از حالت کاهش و تنزل هست.

 

demand-media-wordle1

 

تقاضا نامنظم: تقاضای نامنظم به تقاضایی گفته می‌شود که به‌طور ثابت و مستمر وجود نداشته با مقدار آن تغییر می‌کند. بهترین مثال از این وضعیت انواع محصولات فصلی از قبیل چتر، تهویه هوا یا محل استراحت هست. میزان فروش این محصولات به‌صورت نامنظم بوده و در طی فصولی که اوج مصرف آن‌ها هستند بیشترین فروش رادارند و این در حالی است که تقاضا برای آن‌ها در طی فصول دیگر بسیار کم است. بهترین راه برای مواجه با تقاضای نامنظم معرفی مشوق‌هایی برای مشتری به‌منظور خرید این دست از کالاها هست.

 

تقاضا کامل: در یک شرایط ایده آل، یک شرکت همواره باید با حداکثر تقاضا روبرو باشد. تقاضای کامل به این معناست که میزان تمایل به خرید محصول برابر با میزان بالقوه عرضه توسط شرکت است. این امر همچنین به این معنا است که بازار از محصول موردنظر این شرکت راضی بوده و اینکه مردم نیز تمایل به خرید این محصول از همین شرکت دارند. چالش بازاریابی در این نوع از تقاضا حفظ میزان علاقه‌مندی در محصول و شرکت موردنظر هست.

 

تقاضا بیش‌ازحد: تقاضا بیش‌ازحد درزمانی است که ظرفیت تولید شرکت‌ها محدود است، اما میزان تقاضای بیش از میزان عرضه است. این حالت گاهی اوقات و در برخی از فصول در بازار سیمان کاملاً مشهود است. به‌طورکلی، اغلب صنایع سیمان دارای ظرفیت تولید محدودی هستند و این موضوع باعث می‌شود که تغییر دادن برند و عرضه‌کننده از طرف مصرف‌کننده به‌طور مکرر دیده شود. برخی از شرکت‌های از روش‌ها و تکنیک‌های ضد بازاریابی برای معکوس کردن این وضعیت استفاده می‌کنند. این موضوع به این دلیل است که اگر شرکتی فعالیت‌های مرتبط با بازاریابی خودش را حفظ کند، اما قادر به تأمین میزان کالا یا محصول خواسته شده نباشد، شرکت به‌شدت ازلحاظ ارزش ویژه برند ضربه می‌خورد.

در این مطلب و مطلب قبلی 8 نوع مختلف از انواع تقاضا را موردبررسی قراردادیم که یک مدیر بازاریابی موظف به‌پیش بینی و مدیریت آن‌ها هست. هر نوع از تقاضا دارای چالش‌های خاص خودش است و مدیر بازاریابی برای برخورد کردن با آن‌ها و مدیریت تمامی آن‌ها باید بسیار سریع عمل کند.

  • بهزاد حسین عباسی
۳۱
ارديبهشت

چهار نوع مختلف از تقسیم بازار و چگونگی انجام آن – بخش دوم و پایانی

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

در بخش اول از این مطلب به اهمیت تقسیم بازار پرداختیم و ضمن معرفی 2 شکل از انواع آن مثال‌هایی هم دراین‌باره مطرح کردیم، در این بخش به معرفی دو شکل دیگر از انواع آن همراه با مثال می‌پردازیم.

انواع مختلفی از تقسیم بازار که در بخش قبل به آن کردیم عبارت بودند از تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های جمعیت شناختی و روش دیگر بر اساس ویژگی‌های رفتاری و در این بخش به دو شیوه دیگر از تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی و تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های جغرافیایی می‌پردازیم:

 

تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی:

تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی شیوه‌ای است که در آن از سبک زندگی مردم، فعالیت‌های آنها، علایق آنها و همچنین نظرات آنها برای تعریف و مشخص کردن یک بخش از بازار استفاده می‌شود. می‌توان گفت که تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی تقریباً مشابه با شیوه تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های رفتاری است. اما تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی جنبه‌های روان‌شناختی رفتار خرید مصرف‌کننده را هم مدنظر قرار می‌دهد. این زمینه‌های روان‌شناختی ممکن است شامل سبک زندگی مصرف‌کننده‌ها، موقعیت اجتماعی آنها و همچنین فعالیت‌ها، علایق و نظرات آنها شود.

 

تقسیم بازار

 

کاربرد شیوه تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های روان‌شناختی امروزه در تمامی بخش‌ها و فعالیت‌ها دیده می‌شود. به‌عنوان‌مثال برند زارا Zara بازار خودش را بر اساس سبک زندگی تقسیم می‌کند که در آن مشتریانی که خواهان بهره مندی از آخرین سبک‌های لباس و همچنین سبک‌های متمایز از بقیه مردم هستند، به فروشگاه‌های آن مراجعه می‌کنند. به‌طور مشابه برند Arrow هم خودش را برای سبک زندگی بسیار ویژه و خاص و مخصوص شرایط دفتری، اداری و رسمی بازاریابی می‌کند که در آن مدیران و مدیران ارشد به دنبال استفاده از پوشش ویژه هستند. بنابراین همانطور که در ابتدا به آن اشاره شد این سبک از تقسیم بازار بر اساس سبک زندگی و فعالیت‌ها، علایق و نظرات مشتریان بالقوه آنها می‌شود.

 

تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های جغرافیایی:

این نوع از تقسیم بازار به دنبال تقسیم و بخش‌بندی مردم بر اساس موقعیت جغرافیایی آنها می‌باشد. مشتریان بالقوه آنها بر اساس موقعیت جغرافیایی خودشان که در آن واقع‌شده‌اند دارای نیازها و خواسته‌های متفاوتی هستند. مثلا افرادی که در مناطق غیر شهری زندگی می کنند ممکن است به دستگاه‌های تصفیه آب با فشار اُسمزی معکوس نیاز داشته باشند، در حالی که افرادی که در مناطق شهری زندگی می کنند به دستگاه‌های تصفیه آب با سیستم پرتوافکنی ضد باکتریایی ماورای بنفش نیاز داشته باشند. بنابراین نیاز آنها بر اساس موقعیت جغرافیایی آنها متفاوت می‌باشد.

به‌طور مشابه در کشورهایی با آب‌وهوای سرد همین شرکت ممکن است به بازاریابی محصولات گرمایشی خود بپردازد و البته باز همین شرکت ممکن است در کشورهای با آب‌وهوای گرم اقدام به هدف‌گیری و بازاریابی محصولات هواساز خودشان بکنند. بدین ترتیب تعدادی از شرکت های از روش تقسیم بازار بر اساس ویژگی‌های جغرافیایی استفاده کنند. این روش از تقسیم بازار یکی از آسان ترین روش از روشهای تقسیم بازار است، اما در واقع تنها در دهه اخیر توسط شرکت ها به عنوان مبنایی برای تقسیم بازار مورد استفاده قرارگرفته است که در آن صنایع جدید مختلفی پا به عرصه ظهور گذاشته اند و دسترسی کمتری به مشتریان داشته اند. امروزه، میزان دسترسی شرکت های به مشتریان به دلیل استفاده از روش های ارتباطی مختلف به‌مراتب بیشتر شده است، اما همچنان استفاده از روش های تقسیم بازار بر مبنای ویژگی‌های جغرافیایی آنها در زمانی که شرکت های در پی گسترش کسب‌وکار در مناطق محلی و همچنین مناطق بین‌المللی هستند بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد.

به‌هرحال چهار روشی که در این مطلب و مطلب قبلی به آنها اشاره شد، روشهایی هستند که امروزه برای تقسیم بازار از آنها استفاده می‌شود. بنابراین روش ها، شما برای تقسیم بازار خود از چه روش هایی استفاده می‌کنید و چگونه آن را اجرا می‌کنید؟

 

  • بهزاد حسین عباسی
۲۹
ارديبهشت

ماموریت اصلی بازاریابی چیست؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

دست کم می توان سه پاسخ متفاوت به این پرسش داد. قدیمی ترین پاسخ این است که ماموریت اصل بازاریابی، چیزی جز فروش بخشی از، یا همه، تولیدات شرکت به فرد یا افراد دیگر نیست. پاسخ دوم، پیچیده تر است، اینکه ماموریت اصلی بازاریابی، ایجاد و تولید محصولاتی است که بتواند نیازهای درست تعریف شده بازارهای هدف درست تعریف شده را برآورده سازد. پاسخ سوم، بسیار پیچیده تر است. ماموریت اصلی بازاریابی، ارتقای معیارهای مادی و کیفی زندگی در سراسر جهان است.


نقش بازاریابی، مفهوم بخشیدن به نیازهای برآورده نشده افراد و ارائه راهکارهای تازه و جالب است. آشپزخانه جدید و لوازم موجود در آن، نمونه خوبی به حساب می آید که زنان را از شر کارهای یکنواخت و کسالت آور خانه داری رها می کند تا بتوانند با صرفه جویی در زمان، قابلیت های بیشتری از خود نشان دهند.


منبع: سایت آموزش بازاریابی

  • بهزاد حسین عباسی
۲۹
ارديبهشت


آیا بازاریابی  هنر به حساب می آید یا صنعت؟

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

بازاریابی، بیشتر صنعت و حرفه است، و نه شکلی از هنر. انجمن بازاریابی آمریکا و انستیتو خبرگان بازاریابی بریتانیا، مستقلا روی اعتبار نامه های حرفه ای بازاریابها کار می کنند. آنها باور دارند که آزمایشها را می توان به گونه ای طراحی کرد که بتوان میان بازاریابهای صالح و بازاریابهای جعلی و قلابی تمایز قائل شد. 


در عین حال، بسیاری از افراد که آموزش بازاریابی ندیده اند،می توانند ذاتا دارای انگاره هایی برجسته در این زمینه باشند.اینگوار کمپراد،بازایاب نبود،ولی شرکت IKEA پدیده ای موفق در تولید محصولاتی با کیفیت خوب و ارزان قیمت است و اهداف خود را محدود به بازاریابها نمی کند.


البته علم در بازاریابی نقش برجسته ای دارد. بازاریابها از طریق تحقیقات علمی،الگوسازی و تحلیل های پیشگویانه، به یافته های جالبی دست می یابند.بازاریابها از الگوهای بازاریابی برای تصمیم گیری و هدایت سرمایه هایشان استفاده می کنند. آنها روشهای سنجسی را به منظور تعیین نحوه فعالیتهایشان در امر فروش و سوددهی به کار می برند.


منبع: سایت آموزش بازاریابی

  • بهزاد حسین عباسی
۲۸
ارديبهشت

سه‌راه استفاده از رفتار گذشته مشتری برای پیش‌بینی آینده

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

توجه داشته باشید که هیچ‌کس یک گوی بلورین برای خبر دادن از آینده در مورد اینکه چه کسی، چه چیزی را به چه اندازه می‌خرد ندارد!!! پس چه‌کار باید بکنیم؟ صبر کنیم و ببینیم و رفتار مشتری چیست؟ مطمئناً این کار هم درست نیست . . . شما بامطالعه عادات و رفتار مشتریان –بازدیدهای گذشته آن‌ها از وب‌سایت خودتان- خودتان موارد و نکته‌های زیادی می‌توانید در مورد آن‌ها بیاموزید و از این طریق پیش‌بینی کنید که آن‌ها خواهان انجام دادن چه‌کاری در آینده هستند. مسئله اصلی تنها این است که ببینیم شما به چه اطلاعاتی نیاز دارید و چه زمانی باید از آن استفاده کنید؟

 

از موتور جستجو تا صفحه فرود

یکی از بهترین دوستان و ابزارهای موجود در دسترس در رابطه با پیش‌بینی رفتار یک مشتری حساب Gogle AdWords شماست که قادر به مشخص کردن تمام کلمات کلیدی است که خریداران شما اقدام به جستجوی آن‌ها برای خرید کرده‌اند، اینکه کدام‌یک از این جستجوها منجر به کلیک کردن و وارد شدن به وب‌سایت شما است و کدام‌یک از این کلیک‌ها درنهایت موجب خرید کردن بر روی وب‌سایت شما شده است.

 

زمانی که هر یک از این بازدیدکنندگان از طریق AdWords وارد یکی از صفحات فرود موجود بر روی سایت شده باشد، شما می‌توانید از اطلاعات مرتبط با وی استفاده کرده و مسیری مشخص از نقطه آغاز تا پایان فرایند خرید را ترسیم کنید. پس‌ازاین مرحله دیگر به‌خوبی می‌دانید که آن‌ها دست یافتن به چه چیزی هستند. آن‌ها از این طریق اطلاعاتی در مورد زمان استفاده خودشان از این گوگل به شما ارجاع می‌کنند. آیا باید از طریق قرار دادن یک صفحه فرود معمولی و عادی سرعت آن‌ها دررسیدن به صفحه‌ای خاص از وب‌سایت خودتان را کمتر نمایید؟ و این کار را از طریق ایجاد کلیک‌های بیشتر بجای هدایت سریع‌تر آن‌ها به سبد خرید و سپس تسویه‌حساب انجام دهید؟ مطمئناً نه!!! زمانی که یک خریدار به شما علناً می‌گوید که به چیزی نیاز دارد، بلافاصله باید در پی برداشتن موانع از سر راه وی باشید و فرایند خرید را برای وی کوتاه‌تر کنید.

 

predicting-consumers

 

از شبکه‌های اجتماعی تا وب‌سایت شما

پی بردن به دلیل مراجعه بازدیدکنندگان به سایت شما زمانی که از کانال شبکه‌های اجتماعی وارد می‌شوند سخت‌تر است. سخت‌ترین حالت درزمانی است که فرد بر روی بخش اطلاعات تماس شما کلیک می‌کند و این تصور را برای ما ایجاد می‌کند که وی درواقع قصد و نیت مشخصی از تماس و ارتباط برقرار کردن با شما دارد. اما در صورت قطع شدن ارتباط از طرف وی، پیگیری و دنبال کردن دلیل این ارتباط بسیار مشکل‌تر از قبل می‌شود.

 

بااین‌وجود کلیک کردن بر روی برخی از پست‌های بخصوص در برخی از شبکه‌های اجتماعی و وارد شدن به سایت شما، ممکن است اطلاعات بیشتری در رابطه با روند و غالب فکری آن مخاطب در اختیار شما قرار دهد. آیا آن‌ها به‌منظور مطالعه یک محتوای خاص وارد سایت شده‌اند؟ شما ممکن است گمان کنید که آن‌ها در جستجوی اطلاعات خاصی هستند. آیا مثلاً بر روی تصویر یکی از پرفروش‌ترین محصولات شما کلیک کرده‌اند؟ شاید به دنبال یکی از آن محصولات در بازار این محصولات قرارگرفته‌اند یا شاید فقط قصد کسب اطلاع از روند موجود و محصولات معمول در یک بازار خاص هستند.

 

هر عملی در بازاریابی شبکه‌های اجتماعی به شما در محدود کردن شکل دادن و طبقه‌بندی کردن اطلاعاتی که به آن‌ها نیاز دارید کمک می‌کند، بنابراین نباید از این کار خسته شده و از آن دست بکشید. هر چه اطلاعات بیشتری در مورد رفتار گذشته مصرف‌کنندگان خود داشته باشید، بهتر قادر به‌پیش بینی رفتار آینده آن‌ها هستید.

 

از خریداران دفعه اولی تا خریداران وفادار

خریدهای قبلی همیشه بیشترین و بهترین اطلاعات را در رابطه رفتار خریدار در اختیار شما قرار می‌دهد، درست است؟ به همین دلیل است که پس از دریافت مبلغ یک خرید هیچ‌گاه نباید خریدار را به حال خود رها کنید، چراکه در این زمان است که اطلاعات بسیار بیشتری نسبت به قبل در مورد این مشتری در اختیاردارید.

 

اطلاعاتی که پس‌ازاین خرید جمع‌آوری می‌کنید، اطلاعات و مواردی که ازاین‌پس برای ادامه مسیر خود نیاز دارید را در اختیار شما قرار می‌دهد. آیا این خرید یک کادو بوده یا یک‌چیز لازم و ضروری برای فرد خریدار؟ آیا وی لوازم اصلی را خرید کرده یا لوازم و متعلقات کناری یک کالای دیگر را خریداری کرده است؟ آیا وی زمانی زیادی را صرف تصمیم‌گیری برای خرید کرده –  بر اساس تعداد دفعاتی که پیش از خرید به سایت شما مراجعه کرده است، تعداد قیاس‌هایی که بین محصول با محصولات دیگر موجود بر روی سایت انجام داده است، یا حتی احیاناً صحبت‌هایی که بخش خدمات مشتریان شما انجام داده است.

 

چیزی که از این مرحله برای شما حاصل می‌شود منجر به تصمیم‌گیری برای ادامه ارائه ایده‌های هدیه به خریدار است یا اینکه آیا آن‌ها نیاز به اطلاعات بیشتر در رابطه با محصولات مشابهی برای استفاده شخصی خودشان دارند. اگر آن‌ها اغلب اقدام به خرید متعلقات موردنیاز برای بزرگ‌تر و بهتر کردن محصولات خریداری‌شده از شما می‌کنند، پس مطمئناً اطلاعات مرتبط با فروش متقابل و محصولات تکمیلی را بپسندند.

 

  • بهزاد حسین عباسی
۲۸
ارديبهشت

چرا خدمات خود را رایگان نمی‌دهم و شما هم نباید رایگان بدهید

9197685104
 بهزاد حسین عباسی

مشاور مدیریت بازاریابی و فروش 

سخنران مدیریت مدرس مدیریت استاد مدیریت ارتباط با مشتری

مدرس بازاریابی 

معلم بازاریابی 

مدرس فروش برندینگ مدرس اصول و فنون مذاکره زبان بدن 

هماهنگی جهت برگزاری سمینارهای سازمانی 

9197685104

behzadabbasi.ir

اخیراً به‌عنوان یک مشاور بازاریابی فرصتی برایم پیش آمد که به انبوهی از ایمیل‌های دریافت شده حاوی سؤالاتی که در مورد مسائل بازاریابی و فروش در آن‌ها از من سؤال شده بود پاسخ بدهم. بااین‌وجود واقعیت این است که این فرصت مناسب برای پاسخ‌گویی به این ایمیل‌ها گاهی اصلاً فرانمی‌رسد . . .

چراکه خارج شدن از فضای فکری کار برای من خیلی سخت بوده و گاهی بسیار گران تمام می‌شود.

 

مثل شما من هم به‌نوعی کارآفرین است و برای خودم کار می‌کنم زمان برای من ارزش بسیار زیادی دارد. هر قدمی که برمی‌دارم، هر مکالمه‌ای که دارم یا حرکتی که می‌کنم یا من را قدری به موفقیت و بهره‌وری بیشتر نزدیک‌تر می‌کند یا اینکه چیزی نیست جز زمانی که به هدررفته است. هرچند که همیشه استثناءهایی هم دراین‌بین وجود دارد، ولی حتی اگر تمام فعالیت‌های من منجر به یک درآمد جدید هم نشود باز به‌نوعی تجربه جدیدی است که به شکل دادن و معرفی من به‌عنوان یک فرد حرفه‌ای بسیار کمک می‌کند، مگر تنها یک مورد که می‌توانم از آن تحت عنوان فعالیت‌های رایگان که اغلب بین همکاران است نام ببرم.

 

این فعالیت‌های رایگان بر اساس تعریفی که من از آن‌ها دارم، عبارت از مواردی است که افراد مختلف خواهان رشد و ارتقاء در کسب‌وکار خودشان از طریق دریافت و استفاده از تجربه حرفه‌ای، دانش، ایده و خرد من می‌باشند. برخی اعتقاددارند که یک ادعای احترام به‌طرف مقابل است، و چون درخواست شده نباید به آن نه گفت و باید مورد اجابت واقع شود. از طرف دیگر می‌بینم ارائه این خدمات رایگان به‌نوعی بی‌احترامی به سال‌های سال مطالعه و زحمت و مشقت من برای رسیدن به این نقطه است و عدم اجابت آن بی‌احترامی از این لحاظ به‌حساب می‌آید که چون من دارای تخصص در این زمینه هستم و قادر به نوشتن کتاب و ارائه سخنرانی و تدریس هستم پس این پاسخگویی به سؤالات را باید به‌صورت رایگان انجام دهم. اما اجازه دهید به این موضوع از زاویه دیگری نگاه کنیم.

 

مشاور بازاریابی

 

مشاوره من چیزی است که از طریق آن درآمد دارم، خواه این مشاوره صورت شفاهی باشد، یا به‌صورت نگارش کتاب باشد یا نگارش محتوایی بر روی وبلاگ خودم، به‌هرحال به‌نوعی به اشتراک‌گذاری دانش و دانسته‌های من در این زمینه است. با در نظر گرفتن این موضوع به‌راحتی باید متوجه شوید که چرا دلیلی برای ملاقات حضوری، پاسخ دادن به تلفن و یا … برای پاسخگویی به سؤالات و یا پاسخ به ایمیل‌هایی ازاین‌دست آن‌هم به‌صورت رایگان برایم مضحک و غیرقابل‌قبول است.

 

حال قبل از اینکه من را شخصی بی‌رحم تصور کنید که در رشد و ارتقاء دیگران خوشحال نمی‌شوم، زحمات و مشقت‌هایی را در نظر بگیرید که برای رسیدن به این نقطه متحمل شده‌ام و همچنین ارزش وقت آزاد من را در نظر بگیرید. درحالی‌که داشتن چنین نگاه و نیت خیرخواهانه‌هایی تا حدی خوب و مناسب است، اما تمایز قائل شدن بین آن‌ها بستگی به خط و مرزی دارد که ما تعیین می‌کنیم. این مرز برای من پاسخگویی به ایمیل‌ها است، ممکن است برای شما پاسخگویی تلفنی یا صحبت با یک دوست یا همسایه خواهان مشاوره برای رشد و ارتقاء آن‌هم به‌صورت رایگان است.

 

بجای این کار می‌توانید به روش‌هایی برای رد کردن این درخواست‌ها به‌صورت مؤدبانه توجه داشته باشید که برخی از این روش‌ها می‌توانند به‌قرار زیر باشند:

 

— ارائه عمومی یک صفحه از مواردی که می‌توانید در وقت‌های آزاد به‌صورت رایگان به دیگران ارائه کنید و نام بردن از نوع خدمات قابل‌ارائه به دیگران، منابع رایگانی که خصوصاً به شما وابسته نبوده، اما از منابع قابل‌اعتماد جمع‌آوری‌شده‌اند. این موارد حتی می‌توانند شامل مطالب و مقالات شما که به‌صورت رایگان روی سایت یا وبلاگ شما منتشرشده‌اند نیز باشند.

 

— مشخص کردن قیمت‌های مدنظر شما برای ارائه خدماتی غیرازاین موارد بالا که می‌توانند مثلاً یک جلسه حضوری یک‌ساعته، یک تماس تلفنی یا …. باشد. برای این موارد باید ارزش واقعی کار خود را در نظر بگیرید. بدترین پاسخی که می‌توانید در این رابطه دریافت کنید، نه شنیدن و ناراحتی دیگران از دست شما است. ممکن است برخی شروع به چانه زدن و کم کردن قیمت شما کنند، دراین‌بین می‌توانید آن‌ها را به لیست خدمات رایگان خود ارجاع دهید. هرگز وقت خود را برای این افراد هدر ندهید، مگر اینکه استراتژی بی‌ارزش کردن خود را در نظر داشته باشید.

 

— به‌خوبی باید ارزش خود را بدانید و برای زمان و انتظارات حرفه‌ای در مقابل خودتان ارزش قائل شوید. با داشتن اطلاعات کامل از اهداف حرفه‌ای خودتان، کمتر توسط این موارد و درخواست حواستان پرت می‌شود. در اختیار قرار دادن نصایح و نکاتی در این زمینه حرفه‌ای به‌صورت گاه‌وبیگاه به دیگران یک موضوع است . . . اما تعیین قرار ملاقات و ملاقات کسی برای صحبت کردن و هدایت وی آن‌هم به‌صورت رایگان یک مسئله و موضوع دیگر است.

 

برای متقاعد کردن خودتان یا متقاعدشدن دیگران در برابر عدم پاسخگویی به این موارد به سرمایه‌گذاری خودتان برای رسیدن به موقعیت کنونی توجه کنید. از تحصیلات خودتان در مقطع کالج و … و شبکه‌سازی و جلسات و سمینارها و … گرفته تا مسافرت‌ها و کتاب خریدن‌ها و …. می‌بینید که این لیست موارد سرمایه‌گذاری بسیار بلندتر و طولانی‌تر از این موارد است که بتوانید تصور آن‌ها را بکنید. آیا دراین‌بین برای آموزش شما کسی این اطلاعات و دانش را از طرف خودش به‌صورت رایگان در اختیار شما قرار داده است؟ اگرنه پس این موضوع در مورد شما هم صدق می‌کند.

  • بهزاد حسین عباسی